سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سپید سرایی را کشتند ...

        شعری از

        محمد حسن پاکدامن ( حسام)

        از دفتر قلم آه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۳۲ شماره ثبت ۱۴۰۲۳
          بازدید : ۸۶۲   |    نظرات : ۵۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد حسن پاکدامن ( حسام)

        بسم الله روزگاری ریزعلی بود و قطارش امروز نوبت من است آتش به پا کنم! در قطار بی وزن شاعران پر وزن! قافیه ها را چیده اند برای انعکاس یک حس بلند خفته که شاید خوانشی از روی غرور ریل های زنگ زده را جلا دهد ... توهم تا چه حد؟! شعر را زندانی کردن! و شاعررا درردیف صنعت گر خواندن؟! حافظ اگر غزل می گفت یا مثنوی را مولوی می سفت نه برای سبک ها بود در حضور معشوق دل می رُفت ... زبانشان این بود مغازله داشتند یا قصیده را حس می پنداشتند ... اینک اما زبان ما چیست؟ آفاق نگارش ما چیست؟ از صعوبت ها سهولت می طلبیم؟ پیچیدگی را شعر می نامیم قید و بندهای مجهول را در تقابل وضوح و غموض هنر می دانیم... براین حس غایب چه ظلم ها کردیم من فرزند زمانه ام شاعر میان حس و حال بال های یک پروانه ام رها باش نامحدود نه در ردیف های موازی شکاف میان انسان و خودش را عمیق می نگرم غوغای هویت هنوز قربانی می گیرد شاید یک پگاه در جراید نوشتند سپید سرایی را کشتند ... هو العزیز * این شعر را در دفاع از سپید سرایان پراحساس شاعر سرودم تا شاید تمام شاعران با هر سبک و شیوه ای به خود آییم که شعر واقعی فراتر از حدس و گمانه ها ی شاعران گمنامی چون من است. باید آنقدر دلمان بزرگ شود و ظرفیت پیدا کنیم که در هر سبکی زیبایی حس به ودیعه نهاده شده در ان را جستجو کنیم ... از اتهام های بی جا بپرهیزیم ... هیچ کس خود را شاعر مطلق ننامد و نداند ... این را درک کنیم که زندگی بی شعر جهنم است و هیزم آن زمانی مشتعل تر می شود که شاعر نماهایی خواسته باشند شعر را فقط در یک فرم و سبک بازشناسی کنند ... یاد بگیریم همانقدر که برای حافظ و مولوی و ... ارج می نهیم .. شاملو و نیما و سهراب را نیز شاعر بدانیم ... و کلام آخر این که: بس است این همه خودنمایی و خود فریبی ... شعر را رها کنیم تا زندگی نفس کشد ... ( کوچک تمام استادان و شاعران /مشهد / حسام)
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7