شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ هنوز بچه ام... شاعر مریم رئیسی اردلی
|
|
جهان بینی ات..قداستم را گرفت!
|
|
|
|
|
طعنه های مردم وحشی ...
م.اردلی
|
|
|
|
|
مردی که از آبان و از آبان دل انگیز تر...
|
|
|
|
|
ارزانی چشمهایت
آتشی که بر تن جهان می افتد..
|
|
|
|
|
حالا شبیه هر چه دلت خواست...
|
|
|
|
|
عشق، زن بود انگار
که از لبت آویزان میشد با حسرت
|
|
|
|
|
میان پر صدا ترین سکوتِ هر ثانیه
که درجا میزند در خود...غروب...
|
|
|
|
|
متولد نمیشوم،
همرنگ زردی برگ ها...
|
|
|
|
|
تنبیه که تمام شد
جوهر خیال خشکید ،
سرمشق استاد "خوشبختی" بود...
|
|
|
|
|
نیمه شب
دنبال مسکن هایم میگردم
قلبم با تپش هایش
و دردی ممتد ، درگیر است...
|
|
|
|
|
بــُرد قبلی ام به درک... میخواهم از نــو شــروع کنم " بازی مهــره ها را " قول میدهم ج
|
|
|
|
|
صبح که شد هنوز کنار چای یخ زده مثل هر شب دعای رفع کابوس برایت میخو
|
|
|
|
|
اینجا روی صندلی کسی شبیه تو بیقرار نشسته و پیانو را واسطه میکند...
|
|
|
|
|
میدانم باید از تو برگشت وقتی خودم را گم میکنم و حوالی احساست پیدا میشوم
|
|
|
|
|
مثل باد... عاشقانه هایم را ورق میزنی و من گیج میشوم میان کلمات احساسم را گم میکنم
|
|
|
|
|
نه اینگونه نمیشود قصد جانت را کرده ام... تمام
|
|
|