سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        عشق،مرد بود انگار

        شعری از

        مریم رئیسی اردلی

        از دفتر هنوز بچه ام... نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۳ ۲۰:۴۵ شماره ثبت ۲۶۸۱۵
          بازدید : ۱۰۵۷   |    نظرات : ۱۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
               
        حوصله میخواهد...
        باید نشست
        باید نشست تار تارِ موهایِ ظریفش را بافت
        عشق ، زن بود انگار
        که از لبت آویزان میشد با حسرت
        و نهایت
        دور تنت میچرخید ،
        حاله های نگاه جنون وارش. . .
         
        عشق ، شبیهِ کفِ دستِ تو بود
        همه چیز پیدا ، همه چیز روشن
        و میان هزار خطِ درهم شکست خورده
        تنها ، انحنای لبخندت برا من ...کافیست
        پیدا کردن حسی
        که از سر یک عالم زیاد است
        وقتی ،  دوستت دارم را به زبان می آری..
         
        باید نشست
        باید نشست...
        در وخیم ترین حالت سنگ شدن یک مرد
        فرو رفت
        خودزنی ها و
        شکستنش را دید
        و آرام زمزمه کرد
        عشق ، مرد بود انگار...
         
        م.اردلی
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        میثم دانایی

        ،

        صفیه پاپی

        ،

        رضا حمید راد ( احسان )

        ،

        علی قربانیان

        ،

        مصطفی فخاری

        ،

        حوریه(دلشید)اسماعیل تبار

        ،

        نادر ابراهیمیان

        ،

        جواد مهرگان مجد

        ،

        فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        فرید عباسی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        سمانه هروي

        ،

        منصور دادمند

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        عليرضا حكيم بيرانوند

        ،

        سعیده معتمدی

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        شهناز کارگر

        ،

        مریم رئیسی اردلی

        ،

        هاشم دانش مایه(دانش)

        ،

        امیر منصور جلالی

        ،

        فروزان شهبازي

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        زهرا سادات مهاجری

        ،

        فاطمه رها

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        علی اسماعیلی

        ،

        بهزاد چهارتنگی ( خاموش )

        ،

        علی دهقان

        ،

        احمد بیرالوند

        ،

        محبوبه کاشانی

        ،

        ابراهیم حاج محمدی

        ،

        عرفان فتح الهی(واثق )

        ،

        رضا آرمان

        ،

        الهه انتظاری(شقايق)

        ،

        کاوه آهنگر (پرسه)

        ،

        طاها احمدی

        ،

        نسيم خسرونژاد صبا

        ،

        عباس غفاری سایه رنگ

        ،

        محمد صادقی راد(مانای)

        ،

        ژيلا شجاعي (يلدا)

        ،

        امیر احتشام نامدار

        ،

        مهران حبیبی (شبگرد)

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        لاله قراری (دختر صحرا )

        ،

        احمد حمیدی راد (سیاوش راد )

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        باقر اللهیاری

        ،

        فرحناز راسخ

        ،

        حسين باران(کاک باران)

        ،

        رضا غریبی

        ،

        حمید آذرگون

        ،

        حمیدرضا کشیتی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4