سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        بهار

        شعری از

        زهرا آذرنیوش(شیدا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۴۹ شماره ثبت ۹۸۱۷۴
          بازدید : ۱۴۲   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زهرا آذرنیوش(شیدا)

        باور ندارم مرگ خود را
        چهار فصل سال ام من
        در درونم زمستانی است
        سرد و فسرده و یخ زده
        مرگی که ثبوت به همراه آورده است.
         
        آری من مرده ام اما
        باور ندارم مرگ خود را
        این زمستان سرد را از پی اش بهاری باید
        این شب تیره را باید
        صبحگاهی در پی اش باشد
        این شب طولانی سرد
        و تاریک و افسرده...
         
        کجاست روشنایی؟
        کجاست گرما؟
        گرمایی که دستان سردم را
        به حرکت درآورد؟
        دستی باید از آستین بیرون آید
        و بگیرد دست سرد مرا
        و گرمایی به دست یخ زده ام بخشد
         
        در دلم تغییریست
        مثل یک سرسبزی
        آب می خواهم آب
        سردم اما تشنه
        تشنگی در سرما!
         
        قلبم آتش دارد
        ذهنم اما سرد است
        گاه ذهنم آتشی می گیرد
        قلبم گاه یخ زده ی سرمایی است
        که مرا می راند تا دم دره درد
        و پی زخم عمیق...
         
        این دل و ذهن مرا
        یک بهاری باید
        سبزه هایی باید
        که گره باز زنم
        هر دو را با گرمی
        و یکی در دگری
        دست در دست هم
        این تن گرم مرا
        به سرایی برساند که در آن
        مهر و امید و گرمی
        در وجودم بدمد
         
        باید امشب برخاست
        و حرکت کرد سوی امید
        و سوی فرداها راه طولانیست
        اما دیر نه...
         
        قدم اول را باید
        بروی تا برسی به بهار
        قدمت محکم و امید به همراهت باد.
        1400/2/6
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2