يکشنبه ۴ آذر
بهار شعری از زهرا آذرنیوش(شیدا)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۴۹ شماره ثبت ۹۸۱۷۴
بازدید : ۱۴۲ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر زهرا آذرنیوش(شیدا)
آخرین اشعار ناب زهرا آذرنیوش(شیدا)
|
باور ندارم مرگ خود را
چهار فصل سال ام من
در درونم زمستانی است
سرد و فسرده و یخ زده
مرگی که ثبوت به همراه آورده است.
آری من مرده ام اما
باور ندارم مرگ خود را
این زمستان سرد را از پی اش بهاری باید
این شب تیره را باید
صبحگاهی در پی اش باشد
این شب طولانی سرد
و تاریک و افسرده...
کجاست روشنایی؟
کجاست گرما؟
گرمایی که دستان سردم را
به حرکت درآورد؟
دستی باید از آستین بیرون آید
و بگیرد دست سرد مرا
و گرمایی به دست یخ زده ام بخشد
در دلم تغییریست
مثل یک سرسبزی
آب می خواهم آب
سردم اما تشنه
تشنگی در سرما!
قلبم آتش دارد
ذهنم اما سرد است
گاه ذهنم آتشی می گیرد
قلبم گاه یخ زده ی سرمایی است
که مرا می راند تا دم دره درد
و پی زخم عمیق...
این دل و ذهن مرا
یک بهاری باید
سبزه هایی باید
که گره باز زنم
هر دو را با گرمی
و یکی در دگری
دست در دست هم
این تن گرم مرا
به سرایی برساند که در آن
مهر و امید و گرمی
در وجودم بدمد
باید امشب برخاست
و حرکت کرد سوی امید
و سوی فرداها راه طولانیست
اما دیر نه...
قدم اول را باید
بروی تا برسی به بهار
قدمت محکم و امید به همراهت باد.
1400/2/6
|
|