درودها!
🌿🌷🌿
مثلِ یک الماسِنایاب است عشق، از همان الماس هم نایابتر
هر که در دامش نیفتد عاقلیست، از عقابِ تیزبال آزادتر
من، ولی با یادِ عشقم کردهام، سینه را آکنده از بیم و امید
در خیالاتِ محالم میشوم، نوعروسِ عشق را دامادتر!
عطرِ گیسویش پریشان میکند، با نسیمی باز افکارِ مرا
دلبرِ طنّازِ شیرینیفروش، هست دکّانِ لبش قنّادتر
آهوانِ چشمهایش چون پلنگ، تشنهء نوشیدنِ خونِ دلَند
هر چه آهوتر نگاهِ مستِ او، لرزشِ لبهای او صیّادتر
گوشهء چشمی که نازک میکند، یا که میریزد به جامِ دیده ناز
میشود همراه با مژگانِ او، خنجرِ ابروی او جلّادتر!
مثلِ آن ماهی که در هُرمِ کویر، دور، از آغوشِ دریایی زلال
میکَند جان در هوای بیکسی، گشتهام از دوریَش ناشادتر
حرفهای مانده در نای دلم، بر لبم نجوای خاموشی که هست
عاقبت یک روز از غم میشود، نالههایم در گلو فریادتر!
محمدعلی سليماني مقدم ۱۹-۰۱-۱۴۰۰
🙏⚘🌿⚘🙏
پ.ن.
در همسرایی با شعر فاخر استاد حاجمحمدی، سرودم.
امید که سرقت ادبی نباشد🙏🙏🙏
و احترام
خدمت شما شاعر گرامی
بسیار بسیار دلنشین بود
لذت بردم
قلمتان توانا
شاعرانگی هایتان مستدام
روزگارتان سبز
🌷🌷🌷🌷