زنی با این تفاوت

سلام از اینکه همه در کنار هم با مهر و صفا و باعشق می بینیم خرسندیم پیشاپیش عید سعید نوروز باستانی را به همه همراهان گرامی تبریک و تهنیت عرض می نمائیم . مدیریت سایت
اشاره *!!
اکثر تیک های نقد تعدیل و به نظر عادی تبدیل شد تا با خاطری ارام خوش و شاد باشید!

و اما .... سوالاتی در مورد این اثر پرسیده بودید که به تک تک آنها جواب میدهم :

۱- موعد سرخی در ماه ( اشاره به دوران قاعدگی )

۲- چوپی ( رقص کوردی )

۳- ابان ، شهریور و بهمن هر سه از ماههای سالند و مراعات نظیرند ، اما هرسه را هم در جای همیشگی و معمولی به کار نبرده ام . و کنایاتی در هر سه مورد هست که کشف آنها کار ساده ایست .

۴- پرش از عاطفه به مسائل اجتماعی ، قبلا هم در آثار ناظم حکمت و شاملو بوده و ابداع این سبک کار بنده نیست

۵- از بسآمدی زیتون و وانیل پرسیدید . بله درست است بارها این کلمات را بکار بردم . رنگ چشمهایش زیتونی است و همیشه هم بوی کیک و شیرینی میدهد . در واقع کاربرد این کلمات نوعی افشای مسائل شخصی ست با روکش ادبی

۶- چهار فصل خدا در گلویش ، اشاره به زندگانی و زنده بودن صدایش و تنوع الحان خانمم

۷- در این شعر نه از زبان آرکاییک خبری ست و نه از اساطیر ( غیر از یک مورد حوا و آدم که بیشتر جنبه ی کنایه داشت)

۸- به پیشنهاد دوستان بخصوص جناب نصرالهی و خانم فرشیدفر ، کلمه ی چنته به ضریح تبدیل خواهد شد . و این شعر در دفترم بدون چنته خواهد بود .

و اما موارد دیگر ، پیش از آنکه قلمم را مجددا غلاف کنم :
معتقد بودند مانا باندبازی میکند و با کمک دوستانش آثارش پر مخاطب میشود . در این شعر هیچکدام از دوستان همرکاب نه نظری نوشتند و نه نقدی .. اما باز هم شعر پربازدیدترین شد . لطفا علت رواج بازار مانا را از دریچه های دیگری ببینید . و انصاف پیشه کنید

معتقد بودند ، اگر من و دوستانم برویم سایت دیگر گل و بلبل میشود . اما درین دوماه که نبودیم ، هیچکدام از آن حضرات تاب تحمل هم را نداشتند و رفتند . آیا باز ما مقصر بودیم ؟؟ چرا قبول نمیکنید بازار نقد و نظر همینست و ربطی به مانا و دوستانش نداشت . و چقدر بد بود کارتان که یکبار هم فکر نکردید هیچگاه حمله از جانب ما صورت نگرفت بلکه همیشه در موضع دفاع بودیم . ما میخواستیم به همه دست دوستی بدهیم . حتا انها که دوست نداشتند سر به تنمان باشد برایشان بارها خصوصی کامنت فرستادم . اما خودشان حاضر نبودند از اسب افاده پایین بیایند

دیدید که قلم ما هم به ته دیک نخورده بود . در ظرف ۲۴ ساعت هشت نقد نوشته ام . حالا غلط و غلوطش را کاری ندارم . اما آیا با فردی که اینقدر شوق نوشتن و انرژی بحث کردن دارد ، نمیتوانستید منصفانه تر برخورد کنید ؟ اما افسوس آنها که مدام از دشمنی پنهان و آشکار علیه سایت ناب میگفتند ، خود بیشتر از هر دشمنی به تخریب این مجموعه کمک کردند . چرا که از قدیم گفته اند دشمن دانا به از نادان دوست ....

ایضا معتقد بودند که صفحه ی مانا بخاطر حواشی شلوغ است . هرچند که حواشی را دیگران برایم درست میکردند . اما در این شعر به هر ترتیبی بود جلوی ایجاد حاشیه را گرفتم و هرچند میرفت تا به جنگی دیگر تبدیلش کنند اما کنترل کردم و از مدیر ویراستاری و مدیریت سایت هم کمک خواستم . صفحه خلوت شد و دوستان با آرامش امدند و کامنت گذاشتند . پس اعتنای عزیزان به این صفحه بدون ایجاد حاشیه هم صورت میگیرد و از طرفی حتا در غیبت بچه های قبیله ام ، باز دوستان بسیاری هستند که به این قلم لطف و مهربانی بسیار دارند .


خوب زیاده از این اوقات نازنین تان را مشوش نمیکنم . بار دیگر تولد برادرم مجید قلیچ خانی که بهانه ی این حضور موقت و سرزده شد را تبریک میگویم و امیدوارم با یارای حقیقت شان به حقایق احساس و فضیلت برسند .... تا فرصتی دیگر و رخصتی دیگر ، در پناه پروردگار باشید



مانا . کرمانشاه . ۲۲ اسفند ۹۹

سلام

و

اگر چه این شعر و شاعر ش باری دیگر در مسیر تندباد حواشی مقاومت کردند اما به هر روی
غبار برخاسته از آن ، مانع از دیده شدن نکات بسیاری شد .
طی چند ماه اخیر در خصوص نکات مثبت شعرها و اصولاً سبک شاعری مانا ، حرف های زیادی
زده ام و زده ایم که هر از چند گاهی با چند انتقاد نیز همراه می شد و دلیل ذکر نکات مثبت آن بود
که تعدادشان در شعرهای شاعر بسیار فزون تر از نکات منفی بود و تکرارشان علاوه بر نشان دادن
نقاط اوج شعر به سراینده ، در ادراک بهتر خواننده و نیز تجربه شاعران نوآموز مدد کار می شد .
پس در این شعر نیز می خواهم بر اساس روال پیشین نکاتی را که بیشتر هستند بازنمایی کنم ؛
پیش از ورود در شعر نخست باید به این نکته اشاره داشته باشم که انتخاب قالب دلنوشته در سایت
از سوی شاعری مانند مانا عملاً هیچ گونه توجیهی برای پوشاندن ضعف ها و کاستی ها نمی تواند
باشد پس ما بنا را بر سپید می گذاریم و ادامه می دهیم .

１) معتاد
یکی از اساسی ترین مشخصه های واژه گزینی در شعر توجه به سابقه ی آن واژه
در حافظه ی عمومی ست ، بدان معنا که هر واژه ای به دلیل نوع کاربرد و میزان کاربرد
در طول زمان دارای شخصیتی ست که باری معنایی اعم از مثبت یا منفی را القا می کند و
این بار پیش از گزیده شدن توسط شاعر وجود دارد پس شاعر نباید به سادگی آن را نادیده
بگیرد .
کلمه معتاد در اذهان مردم به دلیل اطلاق آن به گروهی از مردم که به عاداتی ناشایست
خو گرفته اند ، بدون شک بار معنایی منفی قدرتمندی دارد و به کار بردن آن در جمله ای
که شاعر خطاب به معشوق اش می نویسد هیچ گونه توجیه عاقلانه و شاعرانه ای ندارد
و شاعر تنها برای متبادر شدن واژه ی عادت در ذهن خواننده اقدام به استفاده از آن
کرده است غافل از این که بار منفی این واژه به سرعت و به راحتی ذهن مخاطب را
تحت سیطره خود درآورده و اجازه رسیدن به درکی عاشقانه را از وی سلب می کند .

２) هی ، هم ، همه ، همه ، هم ، هم

تنها درپنج سطر نخست شعر که از ۳۲ کلمه تشکیل شده است ، ۶ باز کلمات فوق که
از لحاظ ظاهری و معنایی و کاربردی شبیه به هم هستند استفاده شده است و البته در ادامه
نیز هفت مرتبه تا انتهای شعر به کار رفته اند که از نظر من بسآمد بالایی برای این گونه
از کلمات است .
３) می گویم ، بود ، رسیده اند ، خونین شد ، نشست ، شکسته شد ، آدم کند ، پرسیده بود ،
برداشت ، نشان شد ، یخ می زند ، گذاشته اند ، بگذرد ، فکر می کنم ، زنی بود ،
چشمش بود ، شدند ، زنی بود ، چیده می شد .

اما قریب به بیست فعل موجود و چندین فعل مقدر محذوف باز هم بسآمد بالایی ست برای
سود جستن از افعال در شعر سپید که بنا اش بر تعلیق است و صد البته همراه کردن خواننده
در روال شعر و نیز آن که در یکی دو قسمت نیز احساس ما هماهنگی در زمان های فعل
به خواننده دست می دهد .

４) انار لب و خونین // آبان عشق // لیموی سینه // شهریور شوق // بلور چشم // حوا و ترکیب
کردم // مسیر اقیانوس از رودها // آوار بهمن // جنازه ی کولبر کورد // یخ زدن شعر //
چشم و شعرها // سبد سبد خوشه //

علی القاعده می بایست این ها اشارت به ترکیبات زیبای شعر باشد ولی این لیست برخلاف انتظار
بر شمردن ترکیب ها و تصاویر ی ست که بسیار تکراری شده اند و حتی در بعضی از آن ها
از تکرار به ابتذال رسیده است چه در شعرهای خود شاعر و چه در آثار دیگر شعرا .

５) ترکیب حماسه و احساس اگر چه اتفاقی بسیار زیبا را در شعر می آفریند اما این اتفاق مشروط
که این ترکیب و ورود از یکی به دیگری چندان ظریف و در طبیعت کلام اتفاق بیفتد تا خواننده
به یکباره از فضایی به فضای دیگری پرتاب نشود .
تا سطر ۱۱ که مزار شهیدان به کار رفته است ، تمام شعر درباره ی معشوق است و علاوه بر
عاشقانه بودن مضمون ، زمینی بودن آن نیز بسیار ملموس است و مبرهن و هیچ پیش زمینه ای
برای مزار شهیدان ایجاد نشده است که در سطر یازدهم ناگهان روی می دهد و مصنوعی بودن
آن بسیار نمایان است ولی در عبور از حماسه به احساس در بند بعدی اتفاق لازم افتاده است و
شاعر با مجموعه ای مشترک از عوامل در هر دو سو آن ها را به هم ارتباط داده است .
یخ زدن شعر و مرز گرسنگی با چهارفصل در گلو و گلوی اش و خوشه ی زیتون تناسبی زنجیروار
دارند .
６) زنی مثل خورشید ی که بی گدار است ؛
خورشید بی گدار طبیعتاً باید خورشیدی باشد که به یکباره دل به دریای طلوع و دلبری می زند و یا
برعکس و اگر این ویژگی را در یک خورشید خاص بدانیم که باعث ممتاز شدن اش می شود و معشوق
شاعر نیز شبیه همان یک خورشید باشد ، تشبیه ایجاد شده بسیار به قاعده و زیبا خواهد بود ولی وقتی از
هزاران خورشید ... به میان می آید یعنی آن که این بی گدار بودن چندان هم چیز خاصی نیست و همه
می توانند این خاصیت را داشته باشد .
７) عدم توجه شاعر به نحوه ی چینش سطور ، امری که پیشترها تقریبا در‌ اکثر شعرهای مانا به خوبی
رعایت می شد ولی در این شعر مغفول مانده است و روشن ترین نمونه های آن بدون حتی کمترین
سخت گیری می تواند سطور دوم ، هشتم ، سیزدهم و چهاردهم و هفدهم ، باشد تا بدان جا که بعضی
از این سطور قابلیت تبدیل شدن به سه تا چهار سطر مستقل را دارند .


اما فارغ از آن چه که نوشته اشد ، شعر مانا همیشه دلبری های خاص خود را دارد و همیشه خواندنی است
چرا که او شاعری ست که با صداقت شعر می نویسد و صداقت در اخلاق بیرونی اش بر صداقت ناخودآگاه
او در شعر گفتن اثری مستقیم گذاشته است و دیگر آن که برشمردن این نقاط ضعف بر اساس مقایسه با
شعرهای مانا صورت گرفته است و اگر این شعر را به تنهایی و بدون ذهنیتی از توانایی های شاعرش
بررسی نماییم بدون شک با شعری ممتاز رو به رو خواهیم شد .



حرف آخر م اما سپاس بی شمار است از مانا ی نازنین و
شادباش های بی شمار تر به خودمان که رفیقی همچون
مجید را در بین خویش داریم ...