« فيض محمد(ص) »
شب تاریک و ظلمانی ،که رسم جاهلیت بود
محمد(ص)آمد وشب را،چو روز روشنش بنمود
محمد(ص) آمد و رسم جهالت در عرب گم شد
همان رسم جهالتها ، درآن خیل1 عرب فرسود
خوشا افراد آن امت، محمد (ص) را عیان دیدند
همان وحیی که از یزدان،ز سمع خویش بشنود
محمد(ص)گر نمی آمد،زمان ما چه نوری داشت
محمد(ص) آمد و انوار2 یزدان را به ما بنمود
بخوان تاریخ دنیا را ، خطا ها بوده از اول
محمد(ص) تا بشد پیدا، از این دنیا خطا فرسود
هزاران سالها بگذشته و دین محمد (ص) را
به پا دارندش این امت، به رسم و دانش بهبود
الا ای مردم دنیا ، خطاکاری که مُلغا شد
مبادا کس خطا بیند ،در این امت شود موجود
همان رسم جهالت را ، هر آن فرد عرب بیند
خطا بگریزد از رسمش،محمد(ص) را ندا بشنود
همان پیغمبر رحمت،که شد مبعوث یک روزی
برای امتش آخر ، درِ رحم خدا بگشود
مسلمانان همانا عید مبعث را،نکوتر عید می دانند
خدا دریک چنین روزی،به پیغمبر(ص)ندا فرمود
مسلمانی ز عید مبعث احمد(ص) ،نکوتر شد
چنین روزی ندا آمد ،بر آن پیغمبر(ص) محمود
هر آن فردی مسلمان نیست، پی فیض محمد نيست
محمد(ص) فیض دارد ،به کافر کی اثـر مي بود
هر آن فردی مسلمان شد،پی دین محمد(ص)شد
یقیناً می شود قابل ، به نزد احمد محمود
هر آن فرد مسلمانی ،به دین حق بُوَد مشغول
به پاس دین حق باشد ،ز پيشانی کند مسجود
مسلمان هر کسی نَـبْود ، پی سود جهان گردد
یقیناً سود عقبی را ، ز دنیای خودش فرسود
محمد(ص)تا هویدا شد، درِ رحمت به ما وا شد
تمام فعل و فرمانش، به خیر و بهتری می بود
ندا از حق بیامد ، بخوان اقراء باسم ربک3
همانجا درهمان روزی ،که عید مبعثش می بود
در آن غار حراء می بود و آن آیات نازل شد
بخوان نام خداوندت ، الا ای احمد محمود
رسالت را بِبَر از من ، تو ای پیغمبر(ص) آخر
که این طرح ازل باشد، ز علم و دانش من بود
حسن فیض محمد(ص)را ،مگر یادت نمی باشد
که عمر رفته ات باز از،خداي خود طلب بنمود
٭٭٭
1- گروه- طايفه – ايل 2- نورها- ظاهر گرديدن 3- بخوان به نام خداوندت(سوره علق)
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی