يکشنبه ۴ آذر
قربت شعری از نوید شیروانی
از دفتر تابستان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ۱۳:۲۷ شماره ثبت ۹۶۴۱۷
بازدید : ۲۴۳ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب نوید شیروانی
|
هرگز برای عشق مرا وقت و جا نبود
یاری به سینه بود که او بی وفا نبود
از غم نشسته ام که غم قرب و بعد اوست
گشتم به هفت شهر و جز او آشنا نبود
سالی دوباره رفت به هجران وصال یافت
از غربتی گذشت که راهی به ما نبود
من بودم و خیال و شکوه حضور یار
آنسان حضور بود که در دیده جا نبود
عشقش چو پیچکی به وجودم نفوذ شد
آنگونه سرخ بود که رنگش حنا نبود
دل اضطراب شعله نازش به جان خرید
لب گفت عاشقم به تو اما صدا نبود
شب روز شد به روشنی روزی که آفتاب
در فکر خفتنش به زمین از هوا نبود
سرما مهار شد همه جانم بهار شد
وقتی که در جهان خبری از صفا نبود
جانان مرا به منزل لطفش کشاند و تن
در فکر جان سپردن جانانه ها نبود
لبخند هر چه بود جهان را فرا گرفت
چون سایه سار عشق دگر سایه ها نبود
لاف از لبان مردم نادان یکی نریخت
تنها سکوت بود و دگر هوی و ها نبود
یک بنده بود و آنکه به دیدار کس نرفت
در جسم کوچکم دگر از عشق جا نبود
پُر گشته بود آنکه سبک بار پر کشید
یک حجمه بود من که دگر دست و پا نبود
رفتیم و رفت آنچه جهان خوش به آن نشد
آغوش هیچ کس چو حریم خدا نبود .
هر لحظه از عشقش مرا لبریز ناب کرد
هر لحظه هر غم را به دلم غرق خواب کرد
هر لحظه بود عشق مرا وقت و جا نبود
چون در دلم نشست من از او جدا نبود .
|
|
نقدها و نظرات
|
البته یک آن در شلوغی اوضاع حواسم از وزن مصرع چهارم پرت شد . گشتم به هفت شهر و جز او آشنا نبود | |
|
سلام بر شما . لطف دارید . خیلی ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیبا بود
موفق باشید