ای دوست چرا زود از این خانه گذشتی
پرواز نیاموخته از لانه گذشتی
رفتی و من از دوری تو خانه خرابم
ای خانهات آباد که از خانه گذشتی
ای یار...! پریشانشده از زلف که بودی؟؟
چون شمع برای دل پروانه گذشتی
رفتی و نگفتی به سرم خاک چه ریزم
خندیدی و با ناز ز کاشانه گذشتی
ایکاش فقط خواب بدی بود که صد حیف
نه خواب و خیال است... نه افسانه... گذشتی
در صفحه دنیا که پر از دانه و دام است
از دام پریدی و هم از دانه گذشتی
قصری که همه در پی آبادی آنند
آخر تو چه دیدی که عجولانه گذشتی
من را نه خبر کردی و نه همسفر خود
انگار نه انگار چو بیگانه گذشتی
ویرانه شدم تا گذرت هم به من افتد
چون از قفس محنت ویرانه گذشتی...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پایان هر اتفاق شروع اتفاق دیگری است
چه تلخ و چه شیرین ارث بی ادم است دیگر..
از اینکه در جمع شما شعر دوستان و ادیبان بودم احساس سرور کردم..
.برای ماندن ،خواندن،سرودن، بهانه لازم است
بهانه من لابه لای سیاهه خاطراتم جا ماند
عشق اگر عشق است لایزال است
این اخرین شعری هست که براتون پست میکنم..
به نام یادگاری
که بماند یادگار..
خدانگهدار🖤
محمد جواد جهانی
بسیار زیبا و دلنشین بود