عکسم درون آرشیو
همچون یک رود آرام ،
میروم به راحتی ، به هر شیب
آدمم و بعد از، خطای مادربزرگ حوّا ،
همواره نفْسم ، عاشق است به هر سیب
لجبازیِ ام را حد نیست
چه مسخره ند عکسهایم ، حین گاززدن ، درون آرشیو
رفیقم با معاصی
خطاها همچو مرواریدند برایم
وقتی آیند به ذهن من ، میرم به غواصی
میدانم که زشت است با هرخطا عروسی
اما هرروز خطایی لباس عروس برتن
خندان است درمیان بوق و کرنای رسوایی ،
بیب بیب بی بیب بیب بیب
گندش درآمد دیگر
مگر، تقوا مُرده ،
که نفْسم مرا سوی زشتیها بُرده ؟
لِمِ رسوایی ام لَم دادن است برکاناپه
تیپ اش هم ، غلظتِ لعنتیِ دودِ پیپ
درمیان سربازهای معاصی ، سرلشکرم گاهی
گاهی هم ، باخلع یک درجه ،
درنقش یه سرتیپ
جیب همه بی امان شدند ازمن
اما به جامه ام ،
دستها و چشمهام ، مراقبانند ، ز بهر هر جیب
واقعاً چقدر چیپ !
ماشینم ، نمیدانم نفربرست یا جیپ ؟
چقدر گرمست دوزخم !
چه میشد گرکه کشف نمیشد بر پُلیور ، این زیپ ؟
میان گرما و سرما ، زابراه
پنجره ها حیرانند ! به دستِ من گاهی باز، گاهی کیپ
تجزیه ام شاید قشنگ باشد ،
ولی مُرده شور بَرَد ز جانم ترکیب
بهمن بیدقی 1403/3/14
عالی بود لذت بردم 🌺💐💐