سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        پری

        شعری از

        سیدحسن خزایی

        از دفتر فصل ناتمام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۱ شماره ثبت ۹۲۹۰۱
          بازدید : ۵۲۶   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بازخیالت‌بامن‌‌است‌این‌نیمه‌شب‌هاراپری،
        از  خیال  سرکِشَت داری  خبر  آیا  پری؟
        مردِ  این  آورد گَهِ  بس  نا برابر  نیستم،
        شب رها  کن  نا مسلمان تا دَمِ  فردا پری.
        زخمی‌ام‌ ازبس‌ که‌از تیرنگاهت‌ خورده‌ام،
        مُردم‌ از‌ این‌ جامِ‌  زهر آلودِ نا پیدا پری!!!
        دین و دنیا عقل‌واحساس ازبرای‌خاطرت،
        هرچه بود انداخته‌ام درحلقه‌ی سودا پری.
        مست وشبگردی‌که هی‌پایش‌به‌پاپیچدمنم،
        بی‌کلاه‌ و بی‌حواس‌ افتاده‌ کفش ازپا پری.
        هر  که  آمد  با  نگاهی از کنار من گذشت،
        هم  نزن  تو  با  نگاهت  بر  دلم  تیپا پری.
        من  اسیر  مردمان  لشکر  چشمت  شدم!!!
        بی گناه  افتاده ام  در  این میان  تنها پری.
        "شیوه‌ی چشمت فریب" دلبری  دارد  ولی،
        هیز  می‌خندد  نگاهت  با  من  رسوا  پری.
        شاکی‌ام  از  روزگارِ آهن  و  شیشه چرا؟!!!
        میزند  سنگ  محک  را  بر  عیار  ما پری!!!
                   سیدحسن‌خزایی۹۹/۶/۲۰
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۴
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر احساس بود
        دستمریزاد خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۷
        سلام جناب استکی بزرگوار ممنوون از توجه همیشگیتون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی
        جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۴۶
        درود/ سروده ی شما من را به یادِ دو شعر انداخت یکی از شهریارِ بزرگ که احتمالا اوایلِ سالهایِ دهه یِ بیست یعنی حدود هفتاد هشتاد سال پیش سروده و آن یکی از حقیر است که فروردین ماهِ سالِ ۹۷ منتشر گردیده که در زیر هر دو را می آورم و بعد توضیحاتی میدهم و به شعر شما گریزی خواهم زد.


        شهریار:


        پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
        وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری

        هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
        دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری

        پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
        با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری

        هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
        من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری

        یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
        آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری

        روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
        نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری

        با نواهــای جـــرس گاهی به فریادم برس
        کین ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری

        کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود
        پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری



        و شعری از خودم:



        یاد داری صحبتِ یکشنبه را ؟
        هان، گو بر من تو در تیره شبی
        گَر که من چهره نَهَم بر خاک ِ سرد
        تو نمی آیی به دیدارم، پری ؟
        با
        گلِ
        زرد و سپیدِ دیگری؟
        دستِ خود بالا زدی
        گفتی به من:
        اِ ..... مگر میخواهی از دنیا رَوی؟
        رَخْت بربندی زِ شهرِ خاطره
        یاد داری صحبتت؟گو، ای پری :
        رویِ مهتابم خراش افتاده است
        من نمی آیم به دیدارِ دلِ افسونگری
        رفت اینک
        چند سالی میشَوَد
        آری گذشت
        مثلِ شمعِ خفته یِ افسانه ای
        مردِ ما مغمومِ عشقِ دیگری
        گاهگاهی خیره بر یک گورِ سرد
        همچو یک کاشانه یِ بی پیکری
        تو
        نمی آیی به دیدارم، پری؟
        با گلِ زردِ سپیدِ دیگری؟
        یاد داری
        صحبتِ یکشنبه را ؟

        ______________________________

        دو شعری که در دو قالب و سبک متفاوت سروده شده اند.وقتی آن را سرودم اصلا شعرِ پریِ شهریار را نشنیده بودم.بعدها دوستی به من گفت که شعرتان من را به یادِ شهریار انداخته.و پرسید که آیا آن شعر را شنیده ام؟آیا شهریار بر روی من در این باب، اثر گذاشته است؟ که پاسخم منفی بود.هرچند شاید در وهله ی نخست،از صُوَری یا بهتر بگویم در خصوص بارِ معنایی و شِکوِه ها، بی شباهت نباشند.

        سروده ی شما را که دیدم این موضوع در نظرم آمد و اینبار پرسش دوستم بر من مستولی گشت؟ اینکه آیا آن شعر معروف شهریار در خلق این شعر زیبایتان تأثیر داشته است جناب خزایی؟ یا خیر؟


        اصلا عادت ندارم شعر کسی را بستایم ( مگر به ضرورت و موقعیت،گاهی برای تشویق نوآموزان،البته می طلبد ستایشی لحاظ گردد ) لیکِن شعر شما و قصه ی ِ پریِ تان قابل برجسته سازیست و این خصیصه را داراست که بهتان بگویم: احساسی و واسوخت گونه و زیبا بود

        * فقط دو نکته در نظرم آمد،مصاریعِ دوازدهم و سیزدهم در وهله ی اول.

        مصرع دوازدهم:


        هم  نزن  تو  با  نگاهت  بر  دلم  تیپا پری.

        کُلیتِ این مصرع به شعر درخورِ شما آسیب زده است

        شروع کردنش، با واژگانِ هم نزن به دل نمیشیند و خواننده را از زیباییِ ابیات گذشته کمی، سرد میکند و واژه ی بعدی تیپاست که نموری ( نموره ای، اصطلاحی عامیانه، تیکه ای) به مصرع ایراد وارد کرده است میتوانید از کلمه یا واژه یِ دیگری به تناسب بهره ببرید. ( تیپا را اخوان ثالث همان یکبار و به آن زیبایی، منم آن سنگِ تیپا خورده یِ..... استفاده نموده که نوع شعر و حالات و دیگر خصائصش طلبیده بود و دیگر ندیده ام که تیپا در شعرهای بعدی، خوش نقش باشد).



        * من  اسیر  مردمان  لشکر  چشمت  شدم!!!

        باید بر این مصرع، ریز بود و موشکافی اش نمود، تصور کنید که در برابرِ معشوق، فوج فوج نرینه یِ دلباخته یا اناثِ عاشق ردیف شده اند که بازخورد و عکسشان در چشمِ معشوق هویداست و نشانگرِ اعتبار و زیبایی و دلرباییِ بی وصفیست که حالا مردِ غمگین و عاشقِ راوی، بایست ضمنِ رقابت با آنان نهایتا از چنگِ اسارتِ ناخواسته یِ مردمکانِ ظاهربین و احیانا با نفوذ و عشوه گرِ هیز، خود را برهانَد، مردمکانی ( کاف، کِ، کوچک کننده و مرتبهْ تنزل دهنده) آری مردمکانی که پگاهان، عروسِ زیبایِ بی سرخاب و سپیدآبِ بخت برگشته را از بسترِ سردِ نمورش، می ربایند و عصرگاهان، بدون اینکه انگار اتفاقی افتاده باشد، زندگی شان را میکنند ( آنها راحت، سرِ پا بول میکنند و جماعشان را کتمان نمیکنند، باید همواره از این قماش ترسید).
        مردمکان بر حسب اتفاق، با چشم و مردمک تناسب واژگان را تشکیل داده است. مصرعی قابل ستایش بود و بار معنایی و صورخیالش بینظیر.


        دوم_ شعرتان بود که حرفی برای گفتن داشت. با همان دلایل و اشارات.( البته دوست داشتم با اقتدار و مخاطب پذیری بهتری، پایان می یافت) بیت پایانی را با پتکِ آهنینی بر سر مخاطب بکوبید و به سرانجامش رسانید.


        موفق باشید
        عیسی نصراللهی ( سپیدار)
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۴۵
        سلام و عرض ادب و احترام خدمت جناب نصراللهی (سپیدار) عزیز:
        قبل هر سخنی تشکر ویژه از حضور ارزشمندتون و وقت گرانبهایی که صرف تجزیه و تحلیل اثر بنده نمودید، بسیار سپاسگزارم. و اما بعد:
        اگر اینجانب خودم را مرید دو تن از شاعران سرزمینم بدانم بی‌گمان یکی استاد شهریار است. و قطعا نه این غزل معروف استاد که دیوان ایشان را با ولع فراوان خوانده و میخوانم. و هرجایی که بشود از ایشان الهام میگیرم. اما این پری من پری دیگریست با فراز وفرودی شبیه پری قصه شهریار.
        نقد منصفانه جنابعالی بر دل مینشیند و آنجا که ایراد گرفته‌اید به حق و آنجا که تعریف کرده‌اید نظر لطفتان بوده‌است. قطعا بیت مورد نظر و هجای اضافه‌ی شروع غزل و حسن ختامی که به‌پای اثر نمیآید همه در فرصت مقتضی انشاالله ویرایش خواهد شد. ممنون از همراهی و سعه صدر و متانت شما. بیشتر نقدهای جنابعالی پای سروده دیگر دوستان را خوانده‌ام و خوشبختم که سری به صفحه پر از ایراد بنده زدید. قدم بر دیدگانم گذاشتید. در پناه حضرت دوست و ایام به کام
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زینت جلالی نژاد  ( زینا)
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۱۵
        درودهای بیکران ...لطیف و پراز احساس، قلم زیبایی دارید
        آرزوی موفقیت های بیشتر🌷🌷🌷🌷🌷🌷
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        سلام و درودی پیوسته ممنون از شما و احساس زیبایی که در نوشته شما موج میزند
        ارسال پاسخ
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۰۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۹
        سلام شاعروادیب گرامی قوالعاده زیبا بود
        قلمتان همیشه توانا
        درپناه خدا
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۴
        سلام و ارادت استاد دزفولی نازنین ممنووونم از بنده نوازی شما.
        البته این لطف شما رو به حساب محبت پدرانتون مینویسم وگرنه من هنوز خودم رو در ابتدای راه میبینم و بازم ممنووووووونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین علی وردی زاده
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۴
        با سلام و درود جناب خزایی!
        بسیار دلنشین و زیبا بود! لذت بردم!
        پایدار باشید و مانا!🌺🌹
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۲۲
        سلام و درووود فراوان سرکار خانم علی وردی زاده:
        تشکر و امتنان از ابراز لطف شما سپاسگزارم 🙏🙏🙏
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد شریف
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۵۹
        ایوالله خزایی عزیز
        لمتان پرتوان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرهاد شریف
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۰۴
        عذرخواهی میکنم
        قلمتان پرتوان باد
        خندانک خندانک خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۵۸
        سلام جناب شریف عزیز ممنووون از لطف شما سپاس گزارم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید فکری
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۲۰
        درود بر شما صد امتیاز خندانک خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۰۱
        سلام ودرود جناب فکری عزیز : تشکر از نظر مثبت شما.بنده به یه بیست هم راضی بودم لطف شما کامل بوود ممنووونم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی ناصری(عین)
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۲۷
        باسلام وادب
        درودها زیبا سروده اید خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۰۳
        سلام ودرود بر شما جناب ناصری بزرگوار ممنووونم از لطف مداوم شما خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۰
        درود و احسنت بر جناب خزایی عزیز
        مهمان هنر نابتان بودم
        غزل هایتان عالیست
        قلمتان سبز
        خندانک خندانک خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۳
        سلام و درود برادر عزیز آرمان پرناک از لطف واحساس دلی وهمیشگی شما ممنون و سپاسگزارم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۴۲
        دورود ها جناب خزاییبسیار شعر زیبایی است
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۵۱
        سلام خانم آهنگران ممنونم از شما و نگاهتان
        حضور شماعزیزان روحیه بخش و ترغیب کنندس خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرانک برادران(فاخته)
        شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۱۲
        بسی زیبا بود زنده باشید کاش این غزل زیبا تیپا نداشت ویک کلمه ی زیباتری جایگزین کنید پری تیپا نمیزنه بااجازه ی شما من به جای تیپا تیر گذاشتم مژگان چشم پری تشبیه به تیر شده
        هم نزن توبانگاهت به من تیری پری
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۲۳
        سلام برخانم فاخته: ممنوونم از توجه و دقت نظر شما لطف کردید واقعا فرمایش شما متین ولی اگه کلمه تیری رو بجای تیپا بگاستفاده کنم قافیه با هم میخوره. بازهم ممنون از نگاه گرم شما خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فرانک برادران(فاخته)
        فرانک برادران(فاخته)
        پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹
        سالم وتندرست باشید
        نیلوفر راستگویان
        يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۹
        سلام ودرود
        بسیار لذت بردم. خندانک
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۲۰
        سلام خانم راستگویان: ممنونم از نگاه پر مهر شما خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۲
        شاکی‌ام از روزگارِ آهن و شیشه چرا؟!!!
        میزند سنگ محک را بر عیار ما پری!!!

        درود های بی نهایت به شما

        جناب خزایی ارجمند زیبا بود و دلنشین

        قلمتان سبز 🌹💫🌹💫
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۰
        درود و صدها درود خانم عبدلی عزیز سپاس فراوان از همراهی همیشگیتون خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4