سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        توله سگ

        شعری از

        سینا خواجه زاده

        از دفتر مثبت نوزده نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۰ شماره ثبت ۹۲۸۱۵
          بازدید : ۹۰۵   |    نظرات : ۵۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سینا خواجه زاده

         
         
         
        روزی یک سگ در خیابان رفته بی-
        آنکه ترسِ خودرویِ مردم کند
         
        کودکی دیدش ز بابا جان بخواست
        زیرِ تایِر، از کمر تا دُم کند
         
        گاز و فرمان دست بابا باشد و
        دخترک رویَش کمی غُم غُم کند
         
        مادر امّا گفت شاید روزگار
        انتقام از دخترم گندم کند
         
        تا کنارِ عالمی رفت و شنید:
        ایــــف...
        طالعِ نحسی دِگر اَنجم کند
         
        شیخ گفت او مستِ آبِ خاشه است
        وای از آن روزی که سَر در خُم کند
         
        زاهد از سوی دگر، جِنّ اَش بخواند
        تا که با اِصرار، پایَش ثُم کند
         
        استخوانی، خادمِ میخانه ای
        داد و گَرمَش خواست با هیزم کند
         
        او ولی می‌رفتْ نامِ کوچه را
        هفت و شست و هفت و هفتادم... کند
         
        آدمی بر حولِ لولای گُمان
        چرخِ عَقلَش را چرا اهرم کند؟
         
        جملگی دیدند و کس نا دید آن
        توله سگ می خواست خود را گُم کند
         
         
        درود بر شما خواننده ی گرامی
         
        بنده اعتقادی به اینکه شعرِ امروز لزوماً باید واژه های امروزی داشته باشد ندارم.
        بنده معتقدم، مردمِ زمان سعدی و حافظ و فردوسی نیز صحبت کردنشان با زبانِ شعرِ آن بزرگان (خیلی)فرق داشته است.
        و چه بسا شاعرانی در آن روزگاران بوده اند که چنین ادعاهایی می کرده اند. و حالا حافظ و سعدی در بهشت به آنها می گویند پس چی شد؟...
         
        ۱۵
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        علی ناصری(عین)

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        حمید غرب

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        سحر غزانی

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        سید محمدرضا لاهیجی

        ،

        سینا خواجه زاده

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        ایرج محرم پور(صوفی خموش )

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        سارا شیخ محمدی ( دیانا )

        ،

        ابوالفضل زندیه شاهین

        ،

        سید حاج احمدی زاده(ملحق)

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        سهیل خواجوند مانی

        ،

        مهدی پاشائی ( صهبا )

        ،

        بهمن بیدقی

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        فرهاد شریف

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        کبرا مینائی جاوید مینا

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        مجید فکری

        ،

        شریف شریفیان

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        عیسی کیانی با تخلص عینک

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        سید فتح اله هاشمی

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        سیدحسن خزایی

        ،

        محمدعارف عرب

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        کبرا مینائی جاوید(مینا)

        ،

        جوادعبدالمحمدی

        ،

        فیروز رضائی

        ،

        شهین عمرانی

        ،

        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

        ،

        نیلوفر راستگویان

        ،

        محمدرضاجعفرزاده(بینوا)

        ،

        آرزو نامداری

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        لیلا امریاس(پریسا)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        محمدصدوقی

        ،

        علیرضا صفری عاهد

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۲۸
        درود بزرگوار
        سروده بسیار زیبا و پر معنی بود
        آموزنده
        در مورد زبان شعر هم تا حدود زیادی با شما موافقم خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۹
        درود بیکران بر شما استاد گرامی
        شاعر ارجمند، جنابِ استکی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهر و معرفتتان ستودنی ست.
        حضورتان را ارج مینهایم.
        از این بابت شادمانم و بسیار
        سپاسگزارم که از دیدگاهتان آگاهم ساختید.
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۱
        زیباست
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۱۴
        درود بیکران بر شما شاعر ارجمند
        دوست بزرگوار، جناب اخباری
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم. و قدردانِ نگاه
        زیبا بینتانم.
        سپاسگزارم برای نیکخواهی تان.
        شاداب و تندرست بمانید.
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۰۳
        سلام شاعر گرامي و خوش قلم
        دستمريزاد افرين
        هماره مانا باشيد و سبز خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۶
        درود بسیار بر شما شاعر بزرگوار
        دوست ارجمندم جناب علامیان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بینهایت سپاسگزارم برای توجهتان و
        شادمانم که نوشتارم پسندتان است.
        قدردان نظر لطف آمیزتانم.
        و سپاسگزارم برای نیک خواهیتان

        بنده نیز برایتان شادی و تندرستی
        و همچنین تابشِ بی پایان خواهانم.
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۱۸
        سلام
        چه شعر زیبا و خاصی بود و خاص ترینی خاص خاص و خاص
        و دوستت دارم سینا خندانک
        جالب بود و بکر لذت بردم
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        درود بیکران بر شما شاعر ارجمند
        دوست و برادر مهربانم، جناب قنبرپور
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بینهایت سپاسگزارم از توجه تان.
        شادمانم از اینکه پسندتان است.
        شرمنده ی بنده نوازی تانم مانند همیشه. خندانک
        بنده نیز شیفته ی معرفت و مهر و پاک وَرزی تانم.
        ارادتمندم.
        ارسال پاسخ
        حمید غرب
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۷
        سینا جان سلام
        کاملا در مورد کلام پارسی با تو موافقم
        چرا که هم امروز نیز زبان محاوره با زبان نوشتاری رسمی فاصله دارد و این خاص هر زبانیست و تنها به گویش فارسی محدود نمیشود
        و هنر هنرمندانی چون شماست که همچون اسلاف و بزرگان شعر
        و ادب این سرزمین پاسدار این گنجینه گرانبها میباشند
        توفیقت روزافزون
        خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۴
        درود بیکران محضرتان استاد بزرگوارم
        شاعر ارجمند جناب غرب
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        بسیار سپاسگزارم از توجه تان.
        بسیار شادمانم که با بنده هم اندیش هستید.
        و سپاسگزارم که اجازه دادید دیدگاه شما را بدانم.
        آره، درباره ی همه ی گویش ها و زبان های عزیزِ ایران...

        ممنونم، شما نیز شادمان و شاداب بمانید.
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۴۵
        آدمی بر حولِ لولای گُمان
        چرخِ عَقلَش را چرا اهرم کند؟

        جملگی دیدند و کس نا دید آن
        توله سگ می خواست خود را گُم کند

        بسیار زیبا و خواندنی
        درود بیکران بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۶
        درود بیکران بر شما شاعر گرامی
        دوست ارجمندم جناب پرناک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        ممنونم دوست مهربان.
        سپاسگزارم که نوشتارم را خواندید
        و می پسندید.
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۲
        درود بر اندیشه ناب شما
        هنرمندوشاعر ارجمند
        همواره تابان
        جوشان وخروشان باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
        درود بیکران بر شما استاد گرامی
        شاعر ارجمند، جناب انصاری دزفولی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بینهایت سپاسگزارم برای مهر و محبّتتان.
        سپاسگزار نیک خواهی تانم، بنده نیز برایتان
        خواهان شادی و سلامتی ام.
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۰۵
        در،د فراوان ادیب فرزانه جناب خواجه زاده ارجمند
        بسیار زیبا وپر محتوا بتصویر کشیده اید
        در پناه خدا
        ایام بکام 🌷🌷
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۸
        درود بیکران شاعر ارجمند
        استاد بزرگوار جناب معینی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بینهایت سپاسگزارم برای حضور مهربخشتان.
        و بسیار شادمانم که نوشتارم پسندتان است.
        بهمچنین برای شما، شاد و تندرست باشید.
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۶
        درود بر سینای عزیز

        بسیار زیباست و ارزشمند

        آدمی بر حولِ لولای گُمان
        چرخِ عَقلَش را چرا اهرم کند؟

        عالی بود برادر پیروز و پایدار باشید خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۲۸
        درود بسیار بر شما شاعر گرامی
        دوست بزرگوارم جناب زندیه شاهین
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیباست محبتتان.
        مهربانی هایتان را که
        بنده را شرمنده می سازد، می ستایم.
        شاد و تندرست باشید.
        ارسال پاسخ
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۰۴
        ملالت بار نیست انقدر مکررا شعر قشنگ گفتن.مزاح لطیف کردم ببخشید .
        انقدر شعرتون قشنگ و ظریف هست که از تنگ نظرترین دیده هایی چون من هم راهشو به دل پیدا می کنه انقدر مسلما قشنگه که فکر کنم قشنگی براتون ملالت بار شده و من خجالت می کشم از اینکه نظری بدم و زحمتی .
        و مطمئنم هنوز تمام شعرتون رو متوجه نشدم
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۵۲
        درود بیکران بر شما شاعر بزرگوار
        بانوی ارجمند، مهربانو رضایی برما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم که بنده را مفتخر به
        بیانِ دیدگاه تان نمودید.
        وسعتِ دید و بلند نظری، در سخنانتان موج می زند.
        نوشتاری که شما شعر خطابش کنید، سربلند است.
        راستش را بخواهید، ملالت آور نیست.
        راستش را بخواهید زیان بار است.
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۵۰
        درود کاملا درسته بنده با شما موافقم خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۰۶
        درود بسیار محضرتان شاعر ارجمند
        دوست بزرگوارم جناب خواجوند مانی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم برای حضور گرمتان.
        و ممنونم که بنده را از دیدگاهتان آگاه نمودید.
        شاد و تندرست باشید.
        ارسال پاسخ
        مهدی پاشائی ( صهبا )
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۴۷
        سلامی گرم خدمت برادر بزرگوارم جناب خواجه زاده عزیز
        ببینیند جناب خواجه زاده در باب پی نوشت شعرتان باید عرض کنم منظور از نو کردن زبان شعری در ادبیات امروزی این نیست که شما بیایید صرفا از واژگان جدید و مدرن که به اقتضای پیشرفت های تجربی بشر در بین زبان های مختلف راه یافته اند، استفاده کنید و بگویید شعر من زبانش امروزی شد. این طرز نگاه چندان صحیح نیست بلکه پشت پرده سخن دیگری هست. امروزی کردن شعر یعنی حذف واژگان متکلف و مصنوع، حذف حروفی که استفاده از آن ها عملا سالیان سال است که از زبان نوشتاری فارسی رخت بربسته اند مثل همی، کاین به جای که این، کان به جای که آن، ز به جای از، مرا به جای من را و دگر به جای دیگر، کو به جای که او، وی به جای او و .... .
        در کنار همه این ها لطیف تر کردن و سلیلس تر نمودن جمله ها و نزدیک کردن هر چه بیشتر آن ها به زبان امروزی توده مردم جامعه.
        مثلا در همین شعر شما وتژگان زیر برای اغلب خوانندگان ناآشنا و غریب است و کاربرد آن ها در زبان فارسی امروزی واقعا و عملا در حد صفر شاید باشد.
        غُم غُم - خاشه- تُم-اَنجم
        آدم خیال می کند شما از عمد این واژگان بسیار ناآشنا را در شعر آورده اید تا از مخاطب بخواهید برود به هر نحوی که شده معنای آن ها را آن هم اگر توانست پیدا کند و یاد بگیرد.
        علاوه بر این ها آمده اید و واژگانی نظیر فرمان - گاز - اهرم - لولا و خودرو را در جای جای شعرتان گنجانده اید تا مثلا تلقی نوگرایی را با آوردن واژگان نو در ذهن مخاطب ایجاد نمایید که به واقع با شکست مواجه شده است.
        علاوه بر این ها ادغام واژگان ناآشنا و واژگان مثلا امروزی در شعرتان، یک بی تناسبی خاصی را به کلیت شعر بخشیده که از یکدستی و هماهنگی آن به شدت کاسته و ضرب آهنگ نامتوازنی را برای شعر به ارمغان آورده است.
        در بیت نخست، حرف "بی" را در انتهای مصرع جا گذاشته اید و "آنکه" را در ابتدای مصرع بعد آورده اید. این شیوه جدا سازی بی آنکه در دو سوی مصرع ها به دلیل اقتضائات هجایی و وزنی به نظر کمی از سلیقه مندی بیت کاسته است.
        در مورد اینکه مردم هم عصر حافظ و سعدی و شعرای بزرگ دیگر با چه ساختاری سخن می گفته اند مطمئن باشید که طرز و شیوه گفتمانی آن ها در فارسی بسیار به آنچه سعدی و حافظ نوشته اند نزدیک بوده و این شعرا پایاپای شیوه گفتمانی مردمان هم عصرشان شعر می سروده اند. کما اینکه زبان شعری حافظ از زبان شعری فردوسی نو تر است و زبان شعری صائب تبریزی هم به نسبت از حافظ نوتر به نظر می آید. ولی چون ما در پی تقلید از بزرگان هستیم به ناچار زبان شعریمان هم حال هوای زبان شعری آن ها را به خود می گیرد و چنین گمان می کنیم که این رویه همیشه بوده و خواهد بود.
        در ضمن پایان بندی شعرتان بسیار عالی بود و سخن تازه ای برای گفتن داشت.
        مانا باشید و برقرار
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۴
        درودی گرمتر به شما شاعر ارجمند جناب پاشایی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ضمنِ سپاسِ بی اندازه برای افتخاری که با خواندنِ نوشتارم نصیبم نمودید و سپاسِ بسیار بیشتر برای اینکه بنده را از دیدگاهتان آگاه می‌نمایید.

        ((
        منظور از نو کردن زبان شعری در ادبیات امروزی این نیست که شما بیایید صرفا از واژگان جدید و مدرن که به اقتضای پیشرفت های تجربی بشر در بین زبان های مختلف راه یافته اند، استفاده کنید و بگویید شعر من زبانش امروزی شد. این طرز نگاه چندان صحیح نیست بلکه پشت پرده سخن دیگری هست.
        ))
        تعریفِ بنده از شعرِ نو شده و امروزی... به باورِ بنده هر شعری که شاعری ((معاصر)) سراییده باشد، با هرگونه واژگانی که در آن بکار گرفته شده، با هر وزن عروضی، شعری امروزی است. یعنی درواقع بنده اعتقادی ندارم که نیاز است کسانی دست بکار شوند تا شعر را امروزی کنند. همین که شاعری شعری می‌سراید خود بخود چرخِ امروزی شدن شعر و ادب به گردش می اُفتد.
        بنده معتقدم کسانی که از جایگاهِ خود برای دست بردن در روندِ این فرآیندِ طبیعی استفاده می‌جویند، یا از عنصرِ ((خرد)) و یا از عنصر ((خیرخواهی)) بی بهره اند.
        ((
        امروزی کردن شعر یعنی حذف واژگان متکلف و مصنوع، حذف حروفی که استفاده از آن ها عملا سالیان سال است که از زبان نوشتاری فارسی رخت بربسته اند مثل همی، کاین به جای که این، کان به جای که آن، ز به جای از، مرا به جای من را و دگر به جای دیگر، کو به جای که او، وی به جای او و
        .... .
        ))
        بسیار سپاسگزارم. معنای امروزی کردن شعر را از دیدگاه شما دریافتم.
        و بنده در ذهنِ خود این جملات را نه با عنوان ((امروزی کردن)) بلکه با عنوان ((فلج کردن)) یا چیزی شبیهِ آن ذخیره می کنم.

        ((
        در کنار همه این ها لطیف تر کردن و سلیلس تر نمودن جمله ها و نزدیک کردن هر چه بیشتر آن ها به زبان امروزی توده مردم جامعه.
        ))
        و این قسمت را تحت عنوان ((کاهشِ وسعتِ ادبیات)) به خاطر می‌سپارم و هر وقت به آن می‌نگرم، دریایی را می‌بینم که آب باریکه ای شده است...

        ((
        مثلا در همین شعر شما واژگان زیر برای اغلب خوانندگان ناآشنا و غریب است و کاربرد آن ها در زبان فارسی امروزی واقعا و عملا در حد صفر شاید باشد.
        غُم غُم - خاشه- تُم-اَنجم
        ))
        البته آن واژه ((ثُم)) است، نه ((تُم)).
        مثلاً وقتی بنده و برادرم در کودکی دعوا میکردیم(که متناوب بود) و به زد و خورد می انجامید، به یکدیگر می گفتیم: ((ثُمِ خر کوتاه...)) (که یادش بخیر)
        پس این واژه همچنان بسیار پر کاربرد است.
        واژه ی ((غُم غُم))، که آوایی ست که کودکان هنگام ماشین بازی تولید می کنند...، به گوشِ کودکان خورده است و در میانِ آنها پرکاربرد است.
        واژه ی ((انجم)) که جمع شده ی ((نجم)) و به معنای ستارگان است، شاید به گوشِ شما نخورده باشد. اما به گوش ((عالم)) ها خورده است.
        واژه ی ((خاشه)) زشت است که ندانیمش، اما آنهایی که دیگران را ((خاشاک)) صدا می زنند، می دانندش و میانِ آنها پر کاربرد است.

        ((
        آدم خیال می کند شما از عمد این واژگان بسیار ناآشنا را در شعر آورده اید تا از مخاطب بخواهید برود به هر نحوی که شده معنای آن ها را آن هم اگر توانست پیدا کند و یاد بگیرد.
        ))
        این برداشتِ خیلی خوبی است، اما این برداشت درباره ی این نوشتار بنده، وارد نیست.
        اما چون بنده نیز که ایمان دارم به درست بودنِ این کار که شما به خوبی توضیحش داده اید، دلیلش را خدمتتان عرض میکنم.
        شما هیچ شربتِ خوراکی ای را نمی یابید که شیرین نباشد. اما آن شیرینی بخشی از ((دوا)) نیست. آن شیرینی تنها برای اینست که شما حاضر شوید داروی تلخ را بنوشید...
        هیچ آدمِ سیاستمداری، حرف زورِ خود را بطورِ خشک و خالی به خورد مردم نمی دهد، بلکه در کنارش کلی حرفهای زیبا میگذارد تا مردم آن حرف زور را بپذیرند.
        هیچ مدعیِ عرفان و ... چرندیات خود را بطور خشک و خالی به خورد مریدان نمی دهد، بلکه در کنارش کلی حرفِ حساب می آورد تا مردم بجای شک کردن در خرد او، در فهم و درکِ خود شک ببرند و حرفهای او را ((نفهمیده و نسنجیده)) بپذیرند.
        بنده هم، چون می دانم واژه های کم کاربرد، به گوشِ مخاطبم نامأنوس می آید، سعی می کنم تا یافتنِ ریتم و آهنگ و ویژگی های پذیرفتنیِ دیگر، آنها را به بازی ندهم. اما به محضِ یافتن جایی برای آنها، هرگز به آن واژگان عزیز جفا نمی کنم. چون حق دارند مفید باشند.
        ((
        علاوه بر این ها آمده اید و واژگانی نظیر فرمان - گاز - اهرم - لولا و خودرو را در جای جای شعرتان گنجانده اید تا مثلا تلقی نوگرایی را با آوردن واژگان نو در ذهن مخاطب ایجاد نمایید که به واقع با شکست مواجه شده است.
        علاوه بر این ها ادغام واژگان ناآشنا و واژگان مثلا امروزی در شعرتان، یک بی تناسبی خاصی را به کلیت شعر بخشیده که از یکدستی و هماهنگی آن به شدت کاسته و ضرب آهنگ نامتوازنی را برای شعر به ارمغان آورده است.
        ))
        ضعفِ عملکردم را به بنده فرمودید. این نشانه ی دوستِ خوب است، و بنده پیشتر نیز موردِ لطفتان بوده ام. شادمان و سپاسگزارم که دوستی مان را ژرفتر میکنید.
        البته، کمی توضیح درباره ی شرایطِ ایجاد شدن این نوشتار خدمتتان ارائه کنم.
        فرد نمی تواند کوتاهی مدتِ زمانی که برای نوشتن سروده ای بکار می برد را عذری برای ضعفِ سروده ی خود قرار دهد. و بنده نیز این قصد را ندارم.
        اما ترکیب ((وزن)) و ((قافیه)) و ((موضوع)) سروده را می توان به عنوانِ معیاری برای داوری پیشنهاد نمود.
        منظورم اینست که شما، و هر عزیز دیگری، می توانید با این وزن و قافیه، به بیانِ این موضوع بپردازید، من را خوشحال و شرمنده می کنید.
        آنچه بنده خود را با آن روبرو دیدم، وزن و قافیه و موضوع، باعث شد که دل بزنم به کاربرد واژه های ((ناقدیمی)) اما واژه های ((قدیمی)) هم لازم داشتم و این موضوع نمایانگر گسستگی میانِ واژه ها بود و در ذهنِ خواننده ((خرچنگ قورباغه ای)) به راه می انداخت.
        برای همین سعی کردم هر بیت، دارای ((شخصیتِ)) خود باشد و به ادبیاتِ بازیگرِ حاضر در همان بیت نزدیک باشد.
        مثلاً بیتی که مربوط به ((دخترک)) است، ادبیات کودکانه تری داشته باشد، مثلا ((بابا جان))، یا ((غم غم))...
        بیتِ مربوط به مادر، وقتی می خوانیدش، احساس میکنید آن جمله صاف از دهانِ یک ((مادر)) بیرون آمده است.
        بیتی که مربوط به ((عالم)) است، با آن واژه ی اضافیِ ((ایـــــف)) برای اینکه یک عالمِ از خود راضی((و امروزه بسیارند این افراد)) که از واژه های سنگین استفاده می کند را متصور شوید.
        بیتِ مربوط به ((شیخ))، که از ((خاشه)) استفاده می کند، خوب این ((خاشاک)) خواندن جماعت، در ذهنِ امروزی ها خاطره ایست زنده.
        و در پایان، وقتی به این فکر می کنم که این سروده را با تمام رندی های بکار رفته در آن، تنها در دو ساعت نوشته ام، کمی از خودم خوشم می آید.
        ((
        در بیت نخست، حرف "بی" را در انتهای مصرع جا گذاشته اید و "آنکه" را در ابتدای مصرع بعد آورده اید. این شیوه جدا سازی بی آنکه در دو سوی مصرع ها به دلیل اقتضائات هجایی و وزنی به نظر کمی از سلیقه مندی بیت کاسته است.
        ))
        به باورِ بنده این خیلی سلیقه ایست، بنده وقتی شعری را که این کار در آن بکار رفته است را می خوانم و به محدود بودنِ دستِ سراینده نیز فکر می‌کنم، لذت می برم. همچنان به سلیقه ی شما احترام می گذارم و معذرت می خواهم که با اینکار خاطراتان را مخدوش ساخته ام.
        ((
        در مورد اینکه مردم هم عصر حافظ و سعدی و شعرای بزرگ دیگر با چه ساختاری سخن می گفته اند مطمئن باشید که طرز و شیوه گفتمانی آن ها در فارسی بسیار به آنچه سعدی و حافظ نوشته اند نزدیک بوده و این شعرا پایاپای شیوه گفتمانی مردمان هم عصرشان شعر می سروده اند. کما اینکه زبان شعری حافظ از زبان شعری فردوسی نو تر است و زبان شعری صائب تبریزی هم به نسبت از حافظ نوتر به نظر می آید. ولی چون ما در پی تقلید از بزرگان هستیم به ناچار زبان شعریمان هم حال هوای زبان شعری آن ها را به خود می گیرد و چنین گمان می کنیم که این رویه همیشه بوده و خواهد بود.
        ))
        بنده معنیِ خیلی از شعرهای ملک الشعرا را تا پنج شش بار نخوانم متوجه نمی شوم. اما شعرِ ملک الشعرا خیلی امروزی تر از شعرِ فردوسی می دانم، چون شاعرش همین صد سال پیش می زیسته.
        تفاوتی است میانِ شعرِ حافظ و شعر فردوسی، که این تفاوت ((زمانی)) نیست، این تفاوتِ ((اقلیمی)) است. البته عاملش چندان جغرافیایی نیست، به باور بنده بیشتر به جغرافیا و اقلیمِ ذهنِ خود شاعر بستگی دارد. اما به تفاوتِ خراسان تا پارس فکر کنید.
        ((
        در ضمن پایان بندی شعرتان بسیار عالی بود و سخن تازه ای برای گفتن داشت.
        ))
        این جمله بنده را بسیار شادمان ساخت. درست به اندازه ای که تک تک جمله های شما و زیارتتان در بنده شادی آفرید.
        منت نهادید بر دیدگانم، دوست بزرگوارم. حضورتان بیشتر باد.

        شما نیز پیروز و پایدار بمانید.
        ارسال پاسخ
        مهدی پاشائی ( صهبا )
        مهدی پاشائی ( صهبا )
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
        سلامی دوباره
        شما به واقع شاعری نقدپذیر هستید و سعه‌صدرتان قابل ستایش است.
        و من همیشه شعرهایتان را دنبال خواهم کرد....
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۴
        درود دگربار بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بنده دستی را که به بهبودم کمک مینماید، می‌بوسم.
        و خیرخواهی در سراسر فرمایش شما نمایان است.

        حضورتان مایه ی افتخار بنده ست و بسیار
        خوشحال ام از این محبتتان.
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۰۲
        احسنت اين حرف صحيح ست
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۹
        درود دگربار بر شما دوست بزرگوارم خندانک خندانک
        بینهایت سپاسگزارم از توجه و حمایتتان خندانک خندانک
        فرهاد شریف
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۰
        ایوالله دوست عزیز
        قلمتان پرتوان و مهرتان مستدام خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۳۴
        درود بیکران بر شما شاعر گرامی
        دوست ارجمندم جناب شریف
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بینهایت شادمان و سپاسگزام برای مهر و
        عنایت و بنده نوازیتان.
        سپاسگزارم برای نیکخواهیتان

        به همچنین شما نیز پیروز و پایدار بمانید.
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۱۷
        درود بر سعدی سایت شعرناب
        حکمت در کلامتان درخشید

        خیلی منتظر بودم تا نتیجه گیری را در پایان شعرتان ببینم
        واقعا انگار پای اشعار سعدی نشسته ایم. نمیخواهم قضاوتتان کنم ولی میتوانم این شعر را به نقد بنشینم. رها از حال و هوای هر طیف از شخصیت ها که البته آن قالب بیشتر چو افتاده بین مردم را توانستید در شعر بیاورید ( زاهد شان و منزلتش بسیار بالاست و دنبال هدفی والاست) و فارغ از همه یک نتیجه گیری کنید.

        جالب بود سینای عزیز خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۴۳

        درود بسیار بر شما شاعر بزرگوار
        دوست ارجمندم جناب صادقی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        بینهایت سپاسگزار و شادمانم که نوشتار بنده مورد توجهتان افتاد.
        به دوستی شما که به عمقِ ها(حتی نوشتار سطحیِ بنده) نفوذ می‌نمایید می بالم.
        دوست عزیزم، گوی و میدان در خدمتتان است، بنده تنها از توجهِ بزرگان به هر شکلی مشعوف می شوم.
        بنده تنها خواستم آنچه در واقع از بیشترِ افرادِ درونِ هر طیفی دیده ایم را بیان کنم. در واقع در این نوشتار به بزرگانِ هرکدام از این صنف ها اجهاف شده است(البته به جز یکی از آن اصناف).
        و مطمئنم آن بزرگان آنقدر بینش دارند که متوجه شوند این نوشتار آنها را نشانه نرفته است. بلکه آفت هایی را که خودِ آن بزرگان نیز از دستشان کلافه اند را بطور دست و پا شکسته ای توصیف کرده است.

        و اینکه، بنده واقعاً قابل قیاس با سعدی و ... نیستم، حتی از میانگین این وبسایت هم پایینترم...
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۶:۵۵
        خوشحالم که تواضع کاربدی خود را همچنان
        توشه ی راه دارید. خندانک

        بر بال تعالی همواره بمانید و به نور قلم بزنید خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۳
        درود دگربار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید جان، بنده واقعیت را عرض میکنم.
        در این مدتِ چهار پنج ماه که شعر را در فضای
        این وبسایت دنبال می کنم، شعرهایی از شاعرانی
        جوان خوانده ام، مانندِ آقای ابولفضل پورشریعه
        آقای امیررضا بهمنی، خانم بهاره کیانی قلعه سردی
        و ...، و بسیار اند و می توان لیستی از آنها درست کرد
        و یادم می آید که وقتی در سنِ آنها بودم، حتی شاید
        نمی توانستم چنین سروده هایی را روخوانی کنم.
        اگر از شاعرانِ همسن خودمان هم بپرسید، بنده شدیداً
        تحت تأثیر سروده های مهربانو شعله م. جلیلی
        قرار می گرفتم(ایشان بداهه سرای بسیار خوش ذوقی اند)
        و البته مدتی ست حضورشان کمرنگ شده است.
        یا از مهربانو طاهره حسین زاده سروده های بسیار
        حکیمانه و زیبایی داریم و بسیاران دیگر... .
        و این تنها دریافتیِ بنده در چهار پنج ماه است،
        مطمئن باشید که اگر یک جستوجو کنیم در این وبسایت
        سروده هایی شگفت آور خواهیم دید.

        بسیار سپاسگزارم، شما نیز شاد و پایدار باشید.
        مجید فکری
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۲۳
        درود بر شما قلمتان پایدار خندانک خندانک
        از نظر واژه باید مال همین امروزه باش بعضی واژه ها دیگ اصلا وجود خارجی نداره خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۱۰
        درود بر شما شاعر گرامی
        دوست بزرگوارم جناب فکری
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم برای توجه و نظر
        لطف آمیزتان.
        وقتی وجودِ خارجی را برای واژه ها تعریف کنیم،
        می توانیم درباره ی ادامه ی چنین بحثی فکر کنیم.

        شاد و تندرست باشید.
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۰
        سلامی دیگر

        شاعرانگی‌هایتان بی‌پایان.
        اینکه نیمی از «بی‌آنکه» را در پایان مصراعِ بیت اول و نیم دیگرش را در آغاز مصراع دوم همان بیت آورده‌اید، در قدیم هم مرسوم بود؛ هم در شعر عرب و هم در شعر فارسی.
        باشید و بیافرینید.
        خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۷
        درود بیکران بر شما استاد گرامی
        شاعر بزرگوار جناب عسکرزاده
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزار توجهتانم. و همچنین
        قدردان نیکخواهیتانم. بنده نیز بهترینها را
        آرزومندتانم. استاد گرامی به نظر بنده، نظم
        هم نوعی نثر است و اگر فرصتش دست دهد،
        این موضوع را در سروده ام به خواننده یادآوری
        میکنم.

        شادمانی و تندرستی تان را خواستارم
        و تابنده بمانید برایمان.
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۰۹
        شیخ گفت او مستِ آبِ خاشه است
        وای از آن روزی که سَر در خُم کند

        سلام و عرض ادب، شاعر عزیز و فرهیخته، سینا خواجه زاده
        به زعم حقیر، کمال یک قلم در شعر، می تواند در پیگیری یک داستان که خوب شروع شده، خوب ادامه یافته و خوب به پایان رسیده بروز پیدا کند
        اینکه توام با وزن و قافیه و قالب آن هم قالب قطعه که قافیه یکسان است داستان را به گونه ای روایت کنیم که همگان درک کنند و بفهمند خارق العاده و عالی است، عالی تر آنکه همین داستان از چنان نکته سنجی برخوردار باشد که در تک تک ابیاتش ما را به وجد آورد و این شعر این گونه بود. پیرامون هر بیت و هر مصرع دنیایی از ناگفتنی ها نهفته است و شاید برای من دوری از خرافه مهمترین پیام این شعر باشد و البته پیام های مهم و زیبای دیگری که زبان واقعا قاصر می ماند از بیان مثل همین بیت زیبا که نخست نوشتم و فقط باید خواند و با عمق وجود حس کرد
        علی رغم تمام این داستان ها، باید یک تشکر جانانه داشته باشم به خاطر سلامت زبان. در اشعاری محدودی دیده می شود که در چالش های وزن و قافیه زبان را دستخوش حادثه نگردانند و به زعم من این نقطه قوت هر شعری می تواند باشد که زبان در آن سالم به کار رفته باشد.
        و حالا می رسیم به این نقطه مشترک که بله من هم معتقدم ضرورتی ندارد زبان شعر امروزی باشد، من این را یک نوع دور افتادن از شعر می دانم که شاعر به جای این که به گفتمانش فکر کند سعی کند زبان شعرش را امروزی کند اتفاقا اشعار گذشتگان بیشتر از اشعار امروزی ها خوانده می شود و جا دارد شعر امروز بازخوانی کند ضرورت های شعر را تا ببیند چرا اشعار گذشتگان کشته فراوان دارند.

        برقرار باشید و بردوام خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۲
        درود بیکران بر شما شاعر ارجمند
        دوست گرامی و بزرگوارم جناب محمدی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بنده شما را فردی صادق و قاطع شناخته ام، اما این برای اینکه بنده
        تا این حد شیفته ی شخصیتِ شما باشم کافی نیست، شما دلسوز نیز هستید، نه دلسوزِ دوستانِ مستقیم، بلکه دلسوزِ فرهنگ و ادب کشورمان، یعنی دلسوزِ همگان.
        بنده به این چیدمانِ واژه که احتمال دارد بتوان آن را شعر نامید، هیچگونه تعصبی ندارم، اما بنده آدمِ متعصبی اَم . تعصبم نیز روی بهره بردن خواننده از نوشتار است.
        اگر دوستی به بنده اثبات نماید این واژه ی غم غم یا انجم و ... را می توان با واژه ای دیگر جایگزین کرد، حتی به قیمت تغییرِ کلی ریختِ این سروده، چنانچه به نفعِ خواننده باشد، بنده ضمنِ کرنش در برابر مهر و دوستیِ او، بی درنگ آن تغییر را پیاده خواهم نمود.
        مغزِ بنده در آن مدت زمانی که فرصت داشت، از این بهتر را نتوانست پیاده سازد.
        بسیار شادمانم که آنچه بدست آورده ام را، آقای محمدی تأیید می‌نماید.
        بسیار شادمانم که درباره ی شعر کهن و امروزی دیدگاه یکسانی داریم و سپاسگزارم که بنده را مطلع ساختید.
        سپاسگزار نیکخواهی تانم.

        شما نیز شاد و سرفراز
        و خورشیدی تابنده بمانید.

        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۳۶
        ممنونم دوست و شاعر فرهیخته
        لطف دارید نسبت به کوچکتان، امیدوارم که لایق باشم.
        صحبت هایتان کاملا صحیح است در مورد بهره بردن مخاطب و واژه ی غم غم و انجم
        فکر نمی کنم بتوان واژه ای بهتر یافت لااقل بنده همچین واژه هایی سراغ ندارم که بتوان جایگزین کرد
        این قطعه بی نظیر بود و خوشحالم که سعادت حظ بردن از آن را داشتم

        قلمتان پاینده و تابنده
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۱۰
        شما بزرگوارید.
        بسیار شادمان و سپاسگزارم
        برای سخاوت و بنده نوازیتان
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۷
        درود برشما جناب خواجه زاده عزیز وبزرگوار
        بسیار عالی وزیبا
        اموزنده
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۵
        درود بیکران بر شما استاد گرامی
        شاعر بزرگوار جناب فتحی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم برای حضور مهرآمیزتان.
        قدردانِ نظر لطیفتانم.
        استادِ بنده اید.

        تابنده بمانید بر سرمان.
        ارسال پاسخ
        لیلا امریاس(پریسا)
        يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۳۸
        درود بر شما
        خواندم و لذت بردم
        خندانک
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۳۸
        درود بسیار بر شما شاعر گرامی
        بانوی بزرگوار، مهربانو امریاس
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بی اندازه سپاسگزارم برای حضور و بیان
        دیدگاه ارزشمندتان.
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۱۹:۴۸
        آدمی بر حولِ لولای گُمان
        چرخِ عَقلَش را چرا اهرم کند؟

        جملگی دیدند و کس نا دید آن
        توله سگ می خواست خود را گُم کند


        درود های بی نهایت نثار شما

        جناب خواجه زاده بزرگوار و ارجمند

        سروده ی بسیار زیبایی بود و دلنشین

        آفرین به خالق این شعر

        قلمتان ستودنی ست

        شاعرانگی هایتان مستدام 🌹💫🌹💫🌹
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۰۵
        درود بیکران بر شما شاعر گرامی
        بانوی بزرگوار، مهربانو عبدلی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ستاینده ی مهربانیتانم.
        قدردان ارزشِ حضورتانم.
        شرمنده ی محبتتانم.
        ارادتمندم.
        شاداب و شادکام باشید.
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۱۵
        سلام
        فوق العاده زیباست خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        آدمی بر حولِ لولای گُمان
        چرخِ عَقلَش را چرا اهرم کند؟

        جملگی دیدند و کس نا دید آن
        توله سگ می خواست خود را گُم کند
        سینا خواجه زاده
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۲۶
        درود بیکران بر شما شاعر گرامی
        عارف بزرگوار، مهربانو شیخ محمدی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار سپاسگزارم از توجه و
        دیدگاه عنایت آمیز شما.
        شاد و تندرست بمانید.
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0