سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آینه ها دروغ نمی گویند

        شعری از

        مسيحا الهیاری

        از دفتر صليب رنج نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۰۲ شماره ثبت ۹۱۳۵۶
          بازدید : ۹۵۵   |    نظرات : ۸۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسيحا الهیاری
        آخرین اشعار ناب مسيحا الهیاری

        دخترکی که در آینه لبخند میزند 
        سایه‌ای دارد به مقیاس دو نفر اما آینه که دروغ گفتن نمیداند 
        او تنها بود
        نگاهش انگار از فراسوی گرد و خاک گرفته کتاب اورمیای بنفش میآمد  کتابی که پدر بزرگم همیشه آن را میخواند
        شاید زمانی فصلها  ترتیب نداشتن
        کسی چه میداند....
        شاید روزی پائیز آغاز شکفتن بود
        سکوتی غریب دارد میان برگها شهید میشود 
        عشق کیلویی چند?
        وقتی همه چیز توهمی از یک چیز است 
        مادر بزرگم میگفت برای دوست داشتن باید دو نفر باشد
        " او میگفت صدای خرمنکوب همیشه پیام بر باد رفتن میدهد 
        دنیا چشمانش پف کرده ....
        کاش هیچ وقت گندم نبود
        سیب نبود
        کاش اصلا
        کبری هرگز تصمیمم اش را نمیگرفت
        آخر دیگرهیچ چوپانی دروغ نمیگوید. 
        کسل کننده است
        کاش پدر اینقدر بوی نان نمیداد 
        دارد سردم میشود 
        برگ های زرد دارند از گونه های لاغر مادرم  چکه میکنند 
        دستانش را نگاه کن پرنده ها لای انگشتانش تخم گذاشتند 
        باز جای شکرش باقیست 
        زیر پای مادرم پر از همه قشنگی هاست
        راستی مادرم میگفت 
        قدیمها آنقدر بی صدا و دزدکی عاشق میشدیم که خدا هم بو نمیبرد ...
        مادرم از هبوط چیزی نمیدانست
        از نسبیت چیزی نمیدانست
        اصلا نمیدانست پطرس اهل کجاست 
        خدای من آینه را نگاه کن دخترک  با روسری به رنگ قرمز و زرد و بنفش در دستش دارد درون آینه کردی میرقصد
        خدای من یعنی امروز اول پاییز است ....
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        درود مسیحا
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        سرشار از احساس
        خاطره انگیز
        مبین مشکلات جامعه
        دستمریزاد خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۲۳
        سلام استاد بودنتان غنیمتی پنهان است خدا را شکر که هستین
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۱
        سپاسسسسسسسسس استادم
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
        کسی چه میداند....
        شاید روزی پائیز آغاز شکفتن بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودمسیحا
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۹
        هیچ میدانی من و این نیمکت خیس پوسیده وسط پارک چقدر نیامدنت را سر پا ایستادیم
        الان چه وقت نیامدن بود بانو
        هیچ چیز جای خودش نیست بماند
        اما خیال تو هنوز دارد روی رختخواب تنهاییم چرت میزند
        این هم از پاییز
        کدام طرفی ?
        دارد قهوه ات سرد میشود
        و من اوقاتم تلخ
        بیا و فال فصلها ابدی ام باش
        بداهه تقدیم بر استادم
        به خاطر تو پاییز را رنگ میکنم دیگر بهانه نداری که پای دلم گرفته است
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۵۷
        مرحبا جناب الهیاری
        قدیما آنقدر بی‌صدا و دزدکی عاشق می‌شدیم که خدا هم بو نمی‌برد
        زیبا و ساده در عین حال پر از درد
        دردهای مأنوس
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
        سلام بانو آفاق
        زوج
        فرد
        آخر چرا هیچ خیابانی به تو ختم نمیشود
        مگر تو تابع قانون نیستی
        زوج
        فرد
        توقف حمل با جرثقیل
        کاش این جرثقیل از خیابان تو بگذرد. ..
        تقدیم بداهه
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷
        مسیحا ی مسیحاییم
        سلام
        شعر و سروده تان مانند مهرتان دل نشین است
        هرچه را خوب دیدم
        بد ملعبه دستان فریب قرار گرفت
        دوستی عشق دین یک رنگی
        حنا مهتاب را هم
        بادود میپوشیم

        خوب رویان شراب مینوشند
        جامه چون آفتاب میپوشند
        حالم از عشق هم به هم خورده
        عاشقان هم نقاب میپوشند
        بیراهه یا بداهه
        درود مسیحا خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۵
        غم زمانه کشم یا فراق یار کشم
        به طاقتی که نمانده کدام کار کشم. ....

        سلام بر مرید جان استاد ازل ....اگر شاعر بودم برایت صد مثنوی سروده بودم
        مولانا نیستم
        اما به اندازه شمس دوستت دارم

        عشقم استاد. بداهه تقدیم
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۲
        سلام بر مسیحای دل
        برای من امروز اول پاییز بود
        وقتی شعرت را خواندم
        دوست داشتم شال دخترک را بردارم کردی برقصم
        با واژ های سپیدت
        خنده دار است نه?
        ولی ایینه ها که نمیخندند
        ولی من امروز میخندم و خوشحالم کبرای شعرت را نمیدانم
        واژه نوازی ات را همیشه دوست دارم
        عمیق قوی و با احساس خندانک خندانک
        شریف شریفیان
        شریف شریفیان
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۳
        سلام مازیار عزیز خوبید
        عشقید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۱
        سلام مازیار مهربانی و متانت

        میگویند آن مرد آمد
        اما تو همیشه میروی تازه کاش فقط رفته بودی میبری دل را جان را
        چقدر پیامبر ی شاید هم کتیبه دوستی و عشقی که از دهان پیامبری جاری میشود
        هیچ میدانستی چقدر ایمان دارم به عرفانی که از نگاهت مرصادالعباد میزد.
        دوستت دارم مثل باران پاییز را
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        راستی استاد اگر شد از پیله تن در کلاف من در آیم شاید بهار که آمد چیزی تاز ه کلمه ای حقیقی بیابم باز واژه های بی زبان را شعر کنم کمی بعید است.اما تا آن روز این همه چیزی بود که شد بنویسم و همه آنچه نوشتنی بود میان اتم های مغناطیسی جسم خاکی کپک زدند و نشد متولد شوند و رسالت انگار این است که هیچ شوی تا شآید بودنی یافتی.....دعا میکنم دوستانی که شعف تکرار گفته شده ها از هر دری و نعشگی کف زدنها ی دیگران از وجوب اصل غافلشان کرده بیدار شوند تاریخ گواه است ....بسیار زیبایی ها آموختم ازت و میخوانم ات گاه اگر حوصله مجالی داد .میروم در قونیه درونم نمیدانم برگشتی هست یا نه خواستم بگویم رسالت مهربانیت را تا ابد قدر دانم
        .ما را حلال کن و همیشه اینگونه زیبا باش
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲
        درود مسیحای شعرناب
        قلمتون درخورتحسین 🍃👏
        همواره سبز بمانید و سبز بنگارید🍃
        فعلا بدرود خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۱۰
        سلام امیدم .مرد خوش استیل سایت حضورت مثل خلسه ایست بعد از حل معادله ای دو مجهولی و وبال انتگرال .....ممنون داداش
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محبوبه امیری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۱
        با درود بی مرز و عرض ادب و احترام ...

        استاد گرامی جناب مسیحای بزرگوار

        “ کسی چه میداند....
        شاید روزی پائیز آغاز شکفتن بود
        سکوتی غریب دارد میان برگها شهید میشود
        عشق کیلویی چند؟
        وقتی همه چیز توهمی از یک چیز است “

        بسیار زیبا و اثرگذار ...

        خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۱۴
        سلام بانوی متفکر و عارف ممنون افتخار دادین
        گاهی فکر میکنم جزیی از خواب همدیگر یم گاهی همه چیز واحدی از یک کل .پس من و تو را چه کسی اختراع کرد ...یا هو
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پرستو پورقربان (آنه)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۱
        مسیحا من از واژه های تو به حسی دچار میشوم که اصلا انگار در تمام من مدت هاست حکم فرمایی میکند اما آنچه را که هرگز ندانستم و نمیدانم چگونه میتوان به دار بیان کشید،تو می سرایی و خیلی هم استادی در آن ...
        نبض احساسم به صدای شعرت،انس گرفت ...

        کاش میشد تمام احساسات را شعر زایید!
        درد وحشتناکی هستند،جوشش هایی که سپید نمی شوند ...


        ممنون از اینکه کلام قدرتمند باارزشت را با ما در میان میگزاری خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۳
        سلام. راستش آنه تخلصت مرا یاد بحث با استاد راهنمایم در دانشکده میاندازد یادش بخیر با این که رشته ام ادبیات نیست .علاقه به این مقولات باعث می شد با اساتید ی که رابطه خوب داریم بحث کنیم و یکی همین زمان بود .که مرسوم است نه گذشته وجود دارد نه آینده و فقط حال واقعیست که یک روز گفتم استا د فکر میکنم حال هم واقعی نیست چون در کتابی خوانده بودم زمان اختراع دست بشر است.با خودم فکر کردم وقتی میگویم لحظه حال حتی یک هزارم ثانیه بگذرد میشود گذشته پس تنها همان لحظه آن واقعیست که هیچکدام از سه زمان نیست لحظه ای آنی که بیان نشده درست مانند مطلب شما وقتی آنچه در درون میجوشد وآن لحظه تولدش را یا فعلا نمیدانیم یا بسیار سخت است چون همان الهام درون که میگویند هست و شعرهای ماندگار فارغ زمان است .وهم به به امروز بعضی ها به شعری که مثل ماشینی که هر قسمتش از جایی آمده و فقط زیبا بزک شده و زود هم باطل میشود حرف زیاد است بی سیم هم داد و بیداد میکند باید بروم افسوس میخوام بگم عجله نکن میوه تا نرسیده بیافتد با رنگ و بزک شاید نگه داشت ولی لو میرود و تو بلاخره آنچه درونت میجوشد به روی کاغد میآری گفتم که داری شاعر میشی برا همینه که از ترکیبات قدیم و جدید و از این جا و آنجا و ..سر هم نمیای کهچند روز همین آدمها به به بگن شعرهای دارند شناسنامه دار میشوند و تو کارت را بکن همین ..من رفتم
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۸
        خندانک خندانک
        سلام بر انه شعر ناب خوش امدی
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۰۶
        سلام آنه حق با توست وارد شدن به بعضی بحث ها سخت است اما باید رفت باید چون ماهی سرخ بر عکس آب شنا کرد تا رسید .اصلا شاعر آیینه روزگار خو یش است.اما عقیده من این است این آینه بر عکس برای نشان دادن به شخصی که اکنون بدان می نگرد نیست .شعر یا هر مطلبی به خاطر این نیست که عده ای امروز کف بزنند و ستایش کنند ما را و هر دفعه همان آدمهای قبل البته این ستودنیست و لطف آنهاست .اما همه کار نیست کسی که واقعا شاعر است در اصل چون عارفی که مسائل را به جای
        مکتوب کتابی با شعر یعنی زبانی موزون مانند قرآن مجید مینگرد و واقعا رسالت شاعر سختتر از عارف و ...است چون شعر او را صد ها سال بعد یک نفر میخواند آیا آن آدم هم مثل آدمهای امروز برایش کف میزند .یعنی میتواند سوالات و دغدغه و رنج و آنچه میجوید را در آن شعر بیابد یا نه ....بسیار شاعران در زمان خود مشهور بوده و هدایا گرفته اند ولی در چنگال تاریخ زمان آنها را از یاد برده چون شعر ساختن به جای این که شعر دنیای آنها را بسازد .حرف زیاد است .....به امروز و اینکه چند نفر میان شعرت فکر نکن مخصوصا در این محافل که بیشتر جبران است نه از ته دل شعر آنها را بکشد سوی خودش مهم نیست ...سعی کن شعرت چون نامداری ابدی و برای همه زمانها باشد ....مثل سهراب .حافظ .فروغ ووووو و روزی دیوان افسر کرمانی کتابی کهنه میخواند ام گویا تنها به خاطر آن روزگار که می زیست نوشته آرام گذاشتم کنار البته نظر شخصی مثال زدم .خلاصه من شاعر واقعی را میشناسم من عجوب ام باور کن شاید شاعر نباشم
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۰۷
        سلام آنه خودت میدانی و آشنایی ما به چند سال قبل میگردد که پنج سالی سایت نبودم میدانی نه تعارف بلدم نه دروغ نه ترس را میشناسم و نه دوست داشتن را به قول دوستم وقتی در جشنواره سراسری سیب مقام دوم کشور آوردم در مراغه بهم میگفت تو باید پرواز کنی ولی میدونستی چیزی در این دنیای خاکی نیست که مسیحا را از ته دل شاد کند البته اولی با در عمرم از تحصیلات و مقام و خود ستایی حرف میزنم ده ساله کسی تحصیلات منو هم نمیدونه چی نوشتم چی دارم وووو اما وقتش بود برا ی روشن شدن موضوعاتی بعضی نگرش و رده ها مشخص بشه .میدانی به قول اکهارت و مولانا وو تا به هیچ نرسی هستی نیست دنیای خاکی بر اساس تضاد آفریده شده همه چیز ضد خود را دارد وگرنه معنی نداشت .و دنیا هدیه ای بدهد چیزی در قبال آن میگیرد برا همین بیشتر عرفا و دراویش به قول ا وشو هرگز دست نیاز برای خواستن به خود تنها از واجب الوجود مطلق خواستند و تنها چیزی را خواستند که آنها را به اصل آرامش به آنسوی دنیای واقعی که هری پاتر و سیندرلا البته در بیان رفتن بروند .روزی استاد قاضی تهرانی که فوت کرده بود البته من هم شنیدم ...قبلا مدام دست روی قلبش میگذاشته اطرافیان میدانستند او هرگز امکان بیماری تن ندارد چون به اصل وجود روحانی اش گره خورده و بیماری چیزی ذهنی است که از راه ذهن وارد بدن میشود خلاصه م قع شستن جنازه دیدن دور قلبش کلا سوخته .....او عاشق بود و قلب تنها معبد و جایگاه نور خداست .شاعر اتفاقا در مواقع بحران است که به داد خودش و بقیه میرسد درست است که آینه روزگار خویش است اما خودش در چنگال آن موضوعات غرق نمیشود .و از بیرون گود مینگرد . وقتی اولین فضا نوردان آمریکا که پنج درصد احتمال برگشت داشتند به ماه رسیدند در آن زمان یکی از اونا با نوک دستش از اون جا زمین را نشان میدهد و یک لحظه بهت میکند زمین در پشت نوک انگشت او گم میشود و او آهی میکشد و میگوید این بود زمین و دنیایی که برای یک وجبش غوغا بود چقدر بی انتهایش میدانستم و .....که موقع فرود منفجر میشه سفینه و میمیرند میخوام بگم از خدا نباید نان و دوچرخه بخوای باید بخوایم دید متفاوت و روشن به ما بده آرامش درون به ما بده تا فارغ از بلوا شب این دنیا به ظرافت و ماموریتمان فکر کنیم راستش وارد بحثی شدم که خودم هم نمیدونم به نوشتن در فرصت کم چطور جمع اش کنم ....فقط عاشقانه بگذار دلت بنویسد ....مثل من که تا حال ویرایش نکردم شعرم را و همیشه کتکش را خوردم البته ....فقط این را خودت پیدا کن ما برای چه اینجا هستیم ........سالها حرف من این است و همه شب سخنم ......به قول مولا نا همه دنیا پر از بدی و مشکل بشه ربطی به اصل حقیقی و روح و عظمت ما ندارد یادت باشد زمین از اینجا زمین است بالاتر بروی یک نقطه است تا ادامه فعلا انگشتم یخ زد
        فروغ فرشیدفر
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷
        درود بر شما جناب مسیحای گرامی🌹
        زیبا بود و دل انگیز .
        قلمتان گهربار و تاثیر گذار است‌.
        سبزباشید و سرافراز.
        🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۷
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۹
        سلام دوست خوبم بودنتان نعمت خداست .ممنون
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
        درود بر شما 🌺

        شاید زمانی فصلها ترتیب نداشتن
        کسی چه میداند....
        شاید روزی پائیز آغاز شکفتن بود
        سکوتی غریب دارد میان برگها شهید میشود

        بسیار زیبا و دلنشین بود👏👏👏

        پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است
        میلاد عرفان پور
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸
        سلام
        زیبایی در نگاه شماست

        پاییز بهاریست که به پیری زود رس دچار شده
        ممنون
        ارسال پاسخ
        احسان کریمیان علی آبادی
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۲
        درود بزرگوار
        زیبا و دلنشین بود
        خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۷
        سلام استاد خوش آمدید نامتان مرا یاد استاد علی آبادی بزرگ نمایش نامه نویس و داور ما بود مقطع میاندازد خوش آمدین
        ارسال پاسخ
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۳
        درودها بر شما
        و زیبا قلمی نازتان
        موفق باشید و بسرایید عزیز
        خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۵
        سلام استاد درود بر شما
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        سلام مهدوی جان قدمت سرمه چشم
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۵۱
        سلام ودرود جناب مسیحا ی الهیاری
        بسیار عالی وزیبا
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۴
        سلام استاد خوشحالم که هستین
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۱۲
        درود و سلام خندانک
        من آشنای دیروز و بغض امروزم
        مرا ارام از گونه ات برچین
        که تکان شانه ات در تحمل من نیست
        تبسنی دوباره بر من ببخش که دوباره ...

        از اول هم زیبا و با احساس مینوشتی
        این زیبایی و این احساس تازه نیست
        دستمریزاد
        مدتی کم سعادت بودم که نخواندمت دوست
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۴
        سلام دوست قدیمی خوشحالم که هستی .
        بودن یا نبودن را بی خیال
        بودن یا هستن دغدغه این است
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۶:۴۲
        سلام
        مسیحای عزیز
        خیلی زیبا و خیلی لطیف دخترک را توی ایینه کردی رقصاندی.
        افرین دوست خوبم.افرین
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۲
        سلام بی وفا ی قرن خوش آمدی
        به جای دسته گلی که فردا بی جان روی سینه ام میگذاری چه خوب حالا که جانی هست با سلامت دل شادمان کنی
        ارسال پاسخ
        ولی اله بایبوردی
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۵۶
        سلام و درود
        دلنمیراد
        خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۱
        سلام استاد ممنون
        ارسال پاسخ
        علی معصومی
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
        درودها بر مسیحای نازنین
        "پائیز عاشق است..."
        مثل من
        مثل تو
        مثل همه برگ ها که هوای کوچیدنشان
        کوچه را پر کرده
        خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۰۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۴۰
        سلام استاد پاییز است و دل است دیگر میگیرد کار دیگری نمیتواند
        ارسال پاسخ
        الهام امریاس
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۳
        خندانک خندانک خندانک درود بر استاد مسیحای‌گرانقدر
        بسیار سپاسگزارم از معرفتتان


        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۴۰
        سلام سپاسسسسسسسسس بانوی گرامی
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
        درودهایم تقدیمتان
        بسیار زیبا
        🌺🌷🌹
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
        سلام بسیار ممنون از لطف عالی
        ارسال پاسخ
        ندا عبدحق
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۱۱
        درودتان باد زیبا بود و دلنشین خندانک خندانک
        کیمیا طولابی
        سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۳۱
        بسیارعالی
        پرستو پورقربان (آنه)
        سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۷
        شعرت کو‌ مسیحا؟
        اعظم قارلقی
        سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
        درود بر مسیحا خندانک
        ابوالفضل زندیه شاهین
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۰۰
        درود و عرض احترام جناب مسیحای عزیز

        بسیار زیبا و دلنشین بود سروده ی استادانه ی شما

        دستمریزاد شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۰۳
        سلام و درود مسیحای واژه ها خندانک

        مادرم از هبوط چیزی نمیدانست
        از نسبیت چیزی نمیدانست
        اصلا نمیدانست پطرس اهل کجاست
        خدای من آینه را نگاه کن دخترک با روسری به رنگ قرمز و زرد و بنفش در دستش دارد درون آینه کردی میرقصد
        خدای من یعنی امروز اول پاییز است ....

        بی نهایت زیبا بود و من لذت بردم از بند بند های شعرت خندانک

        مانا باشید و به مهر

        قلمت سبز خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۵۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۵۰
        سلام بانو خوشحالم که پسندیدین در این زمانه غم بودنتان شادیست
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۵۱
        سلام استاد مازیار عارف و بانوی بی بدیل مهر و صداقت استاد گلواژه های مهر سپاس در نبودم بودین خدا را شکر برای داشتن تان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9