بارانِ تو از برف و بهارِ سبلان است
در شهرِ من اما سَحَرش، کله پَزان است
یارانه یِ ماهَم، سَبَدَش قطره چکانی
اوراقِ بَهادارِ حَسن در نَوَسان است
ﺍﯼ ﺩﻭﻟﺖِ ﺗﺪﺑﯿﺮ و اُمیدم! نمی آیی؟
بر شهرِ شهیری که کلیدِ دِگران است
ﯾﮏ لحظه ﻓﺮﻭﺩ ﺁﯼ و ﺩﻣﯽ،نیک بیارای
زیرا که جهان،تختِ خراباتِ شَهان است
ﺑﺎﻻﯼ ﺩﻭْ ﭘﻨﺠﺎﻩِ ﻓﺎﺭِﻧﻬﺎﯾﺖ،حرارت:
گرمایِ طبیعیِ تنوری که بیان است
هم کورد ﻭ ﻟﺮ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﻭ گویم به صراحت:
ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ از حیطه ی آمارِ زمان ﺍﺳﺖ
ﺩﺷﻤﻦ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻏﺮﺏ ﻭ جنوبِ تو بیاید:
این خِطه همانندِ تَکِ شیرِ ژیان است
گویند که صد قرنِ نهفتَست،به تاریخ
اشیایِ نفیسی که به کُنجِ چَمدان است
بُزمُرده و انجیر و شِیاخِ تو برفتند*
در قعرِ دفینه شده ای که نگران است
بر شانه یِ هر دشمنِ تو، بوده نشانه
گویا غرشِ برنوِ آن شیر زنان است
یا ناله ی تلخی که بگوش اَت نرسیدَست:
غم نامه ی دیرینِ زنی، ناله کنان است
بر بسترِ هر لاله ی خونینِ تو یکسر:
خونآبه یِ آن نفتِ سیاهِ فَوَران است
از روزِ اَزَل بینِ ملائکِ شده نجوا:
آن جایِگه اش،جایگهِ خونِ یَلان است
یک شب،که شب از نیمه شد از خواب پریدم
دیدم پسرِ کوچکِ من در پیِ نان است
گرمایِ چراغی که زِ مادر بِگرفتند
سرمازده یِ هیزمِ آن اِس تِ تِ کان است
یارانه یِ شیری که تمامش بِتَکاندند
از ریشه یِ پوسیده یِ نابِ چِل تومان است
شومینه یِ زیبایِ تو و دودِ چراغت :
از گاز و گُذرگاه و غبارِ دیلِران* است
دیدند و نگفتند و در آخر بنوشتند:
کـــاشانه یِ زیبای تو جناتِ مکان است
_____________________________
* اسامی مکانهایِ تاریخیِ شهرستان دهلران
( واقع در، به ترتیب: موسیان،بیشه دراز،پهله یِ زرین آباد)
* دیلِران یا دیلِرو_ نام محلی دهلران
_ نه خوشم از سیاست می آید و نه سیاسی هستم
شعر_عیسی نصراللهی