سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رویای تنهایی/ چای سرد

        شعری از

        آذر مهتدی

        از دفتر خدا عاشق ترین بود نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲ شماره ثبت ۹۱۰۳۴
          بازدید : ۲۳۰   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        من عشق پر دردسری هستم
        تو می دونی 
        با عشق پیمان دوستی بستم تو می دونی
        با حلقه ی عشق تو دنیا را 
        بدست دارم
        در پوست خود حتی نمی گنجم تو می دونی
        از عشق من دیگر نباید دور باشی
        آلوده ی هر آدم ناجور باشی
        من آخرین آرامش دنیای خالیتم
        ناچیزترین سهمی که از ارثیه می مانم
        بگذار تا درگرمی قلب تو آبی شم
        دریا بشم تا خونه ی عشق دوماهی شم
        رودی بشم جاری تر از باران
        در پای این دل
        از عشق تو غرقاب رویایی که برگشته
        به این ساحل
        من آدمی پر دردسر بودم تو میدونی
        اما تو دستای تومومم خوب می دونی
        از من همونی رو بسازکه خواستاری
        حتی ی آدم مثل بیمار روانی
        درعشق تو بی منطقم بی منطقم من
        دورم نزن... تا در خبرها
        مرگ عشق و آرزوهامو نخونی
        19مهر99 آذر.م
        چای سرد
        ی وقتایی حواست نیست 
        بگی تنها منو می خوای 
        بگی بی من چه دلتنگی
        بهونه گیر میشی گاهی
        یادت میره کنار من 
        نگاهت رو به روم باشه
        سرت پایین قدری که 
        نگاهت آرزوم باشه
        یارت میره ی وقتایی
        شبا خوابت رو می بینم
        یهو تو نیمه ی شب هم 
        بهونه هات و می گیرم
        کنار هم چقدر عادت
        دیگه حس وجودت نیست
        خیالم خواب می بینم
        که سایه ت رو به رویم نیست
        چه عادت کرده ایم هر روز
        تو بنشینی
        بنوشی چای داغترا
        کنار چای و روزنامه
        بپرسی گاهی حالم را
        ندیدی حس تنهایی
        چه کرده در نبود تو
        نشسته مات و بغض آلود
        زده نم حلقه ی اشکم
        به روی گونه غم آلود
        تمام گونه ام بی تو
        ی عمر خیس و بارونیست
        چه عادت کردن آسون بود
        چه سخته رنج این دوریت
        چه آسون می گذشت با تو
        چه سخته با خودت تنها
        کنار آن که دیگر نیست
        بنوشی چای سردت را
        دکلمه: وباد    روزنانه ی عصر غریبت را
        زند برهم..   تمام برگهایش را
        26خرداد98
        آذر.م
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۸
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بود خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۴۶
        سلام و درود و سپاس از نگاه و نظرتان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۲۶
        خندانک خندانک
        زیبا ودلنشین
        قوالعاده زیبا بود
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۴۷
        سلام درود بر شما سپاس از نظر و نگاه زیبا بینتان
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۰۱
        درود بانو
        زیبا بود
        دومی رو بیشتر دوست داشتم
        خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۴۸
        سلام و درود و سپاس نظر خودم هم همینه ممنون
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
        سلام خندانک
        زیباست و پر احساس خندانک
        شاعرانه هایتان برقرار خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۶:۲۹
        سلام و درود سپاس
        ممنون از نگاه و نظرتون🍀🍀🍀🌸🌸
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4