سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        مرد جنگل

        شعری از

        امين آزادبخت

        از دفتر يلدا نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۳۱ شماره ثبت ۹۰۸۰۶
          بازدید : ۶۴۹   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امين آزادبخت

         
        پيوسته نفرينَم كنيد
        ناجسته پيدايَم كنيد
        همرزم آن روزانِ من!
        اين درك محدودت كجاست؟
        سراغ از آن مصيبتها،
        ملامتها حقارتها،
        سراغ دل در ناكجا خواهم گرفت!!!
         
        اما جهان ديگرم،
        در عمقِ اين غرقابِ خون!
        ديوانه اَم ، سرگشته اَم
        كورم ، حواسم رفته است...
         
        همراهِ آن روزانِ من
        هر شانه اَم پُر گشته از زخم تبر!
        از پا فتاده پايِ من،
        نيزم نماندست يك كَبَر!
         
        خنياگرم،
        همسايه يِ تنهايِ من
        اكنون تبر ، چشمش به دست،
        هشيار و مست...
        باري به يك "ها" منتظر...
         
        وه كه چه سرد است بادِ تو ،
        شاخِ جوانش مي زند بر استخوان!
        گرچه كه من افتاده اَم!
        پيرم ، عليلم ، عاجزم
        اما جوانيهايِ من در يادِ تو آيا كنونت مانده است؟
        هيچوقت نبودي اينچنين
        سرد و فسرده دستِ من!
        كم طاقتم ، آري ولي
        اين زهرِ سوزِ سردِ تو،
        هر نوچه اي را افكند
        اينكه منم پيرم،
        دگر نايي نمانده در تنم!
        ليك هم نماندست هيزمي
        گرمم نگهدارد شبان،
        روزان به پيكارِ تواَم!!!
         
        خنياگرم،
        هيچت غمت آخر مباد...
        آخر به خاكم افكني،
        خاكم به رويم افكني!
        كاندر پي اَم هيچ غم مباد
        هيچ شاه و هيچ خانم مباد
         
        اي تو زمهريرم همين،
        امروز ابوبيدن نباش!!!
        امروز كه من تنهاترم
        خويشم نباشد همسري،
        همخوابه اي
        كز كامِ او باشد مرا يك دو پسر!
         
        واي اَم كه مي لولي به خود
        از مرگِ من آخر چه حاصل باشدَت
        جانانِ من
        همراهِ آن روزانِ من!
        سرما به جانم مي زند،
        هم كلبه و هم اين سرا را مي زند
        هم آذرخش هم صاعقه،
        چونان زشعله آفرين!
        شادي زِ دلها مي برد!!!
         
        همراهِ آن روزانِ من
        تنها به زنجيرِ جنون،
        تنها به اين مستي فزون،
        تنها كنون تنها زبون...
        آخر تو را چونت شگون؟
         
        واي اَم كه مي لولي به خود!
        ظلم اَت مگر كم آمده،
        خونها كه مي پلكي به خود؟
         
        اين زوزه يِ سرد آت به خون
        سردي به ايمان مي زند،
        شلاقِ ايمان مي زند!!!
         
        پيرم ، تو مي داني ، نزن!
        آتش به اين طاقت نزن!
        اين جانِ بيمارم ببين،
        زهري به درمانم نزن!
         
        خنياگرم
        مستي به خون مي دانمَت!
        اكنون مرام اَت خواهمَت،
         سازش به رامش خواهمَت!
         
        واي اَم كه مي لولم به خود!!!
        سردي فتاد بر استخوان
        لرزم ببين!
        ديگر دو زانويم توان،
        يارايِ ماندن استوار،
        خالي به جانم مي زند!
         
        پلكم چه سنگين مي زند،
        خوابم چه شيرين مي زند!
        خوابم زِ مستي بيخبر،
        آيد به سر،آيد به بر
        آيد به جانم بي خبر!
        واي اَم كه مي لولم به خود!!!
        واي اَم كه مي لولم به خود!!!
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۹:۱۸
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
        طولانی خندانک خندانک
        امين آزادبخت
        امين آزادبخت
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۸
        سپاس بزرگمرد

        نظرتان نيك بود و خوشايند
        اميد كه همينطور بوده باشد خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۶:۲۶
        درود ارجمند خندانک

        خندانک خندانک
        خندانک
        امين آزادبخت
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۱۷
        با عرض پوزش املاي صحيح هبوب هست كه به اشتباه ابوب تايپ شده است خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۶
        درود گرامی خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود آزادبخت
        دوشنبه ۷ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۴
        همراهِ آن روزانِ من
        تنها به زنجيرِ جنون،
        تنها به اين مستي فزون،
        تنها كنون تنها زبون...
        آخر تو را چونت شگون؟
        برادر فرهیخته و شاعر، زیبا و و دلنشین با واژه ها می رقصی
        امين آزادبخت
        امين آزادبخت
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۵۵
        سلام زاگرسي نشين اين روزهاي من سپاسمندم وبراي انتخابت نيز
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2