سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ يلدا شاعر امين آزادبخت
|
|
تو نفهمیدی...باختی،باختم،بی جدال
|
|
|
|
|
حراسان سم ستاند سرزد نهالِ دیوِ مردافکن
|
|
|
|
|
همان شویی درید او را دو تا گرگی پسان سالان
یکی روزان
و آن دیگر
تهی دستان
|
|
|
|
|
در این شبها
رثای هتک حرمتها
چه بسیارند...
در این شبها
هوس بازانِ تن بیمار
چه بیدارند...
|
|
|
|
|
گَه نگه می گرد برادر را و می نالید...
نوایِ ناله اش بر سقفِ گردونِ فلک انگار می سایید!!!
|
|
|
|
|
نماندستم نپيمايم نمايان راهِ پرنوري،اگر هايل نباشد،بين ما وُ رزق ما وُ اين همه فقري كه من دارم...
|
|
|
|
|
واي بي رحمم واي،
هر به آن وقتي زند گرگ درونم به سرم!
گرچه از غفلتِ معصوميِ تو آگاهم،
حمله آ
|
|
|
|
|
اي تو زمهريرم همين
امروز ابوبيدن نباش
|
|
|
|
|
نه زمين طاقت زا داشت
نه آسمان ديگر آبستن ستاره بود
|
|
|
|
|
اوج تو در غروب زيباست...
نه غروب تو ، در اوج...
|
|
|