سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        سوره ای در خواب

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۲۶ شماره ثبت ۸۸۸۲۰
          بازدید : ۱۸۵۹   |    نظرات : ۱۵۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا


        میدانی ؟
         دردناک است که رخت عصمتت را به آب افترا بشویند .
        آنوقت مجبوری سرت را برداری
        و بروی جایی دور از معبد زیر شاخ خشکیده ی نخلی
        و عیسایت را بزایی ، تا گواه نجابتت باشد !!! 
         

        اما دردناکتر اینست که من شاعرکانی بی شعور میشناسم
        که پریان پاک کهکشان پرهیزند و 
        نجابت کاغذیشان را به تو میفروشند
        که هزار تن مخملی را ناخنک زده ای 
        تا به حریر دامنش مومنتر شوی : 
        من مرید آن رقصنده با آتشم 
        که ستاره ها را سجده میکرد و میگفت : 
        پی خورشیدی میگردم که غروب و زوال را به زیر آورد !! 
         
         
        دردناک است که دلت را میشکنند وصاف
         تبر دسته عاج را بر دوشت میگذارند که باز
        خواب چه دیده ای؟؟؟
         دنبال گور پدرت میگردی یا گلوی پسرت ؟؟
         یا گلوبند هاجرت ؟؟ 
        که عازم این بادیه ی بی برگ و باری ؟؟
         
         
         نه یوزارسیف !!!
         زمانه عوض شده .. نمیبینی؟؟
         بنشین و با این پری پیکر، پیکی بزن 
        تریاکی در تفکر زلیخاست که
         با شراب بوتیفار بیچاره قاتی ست
         بعدش هم گور پدر هرکس که گرسنه ی گندمست 
        و عازم اینسوی سینا ؟؟
         مگر تو چیزی به تاریخ بدهکاری ؟؟
         
         
         آه ..... خوابم میاید ..
         بگذارید درین بوران بی کسی
         سرم را بر کلمه ای بگذارم
         و تو اینجا چکاره ای خالوقربان ؟؟؟ 
        من از شراره ی چشمانت و آن چاقوی زنگارگرفته ی دستت 
        میترسم ...
         

         آه خوابم میاید
        دامن زنی را نشانم دهید ..
         
        ششم دیماه۹۶  فاز ۱۴ عسلویه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۸۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        مانا جمشیدی ( مهرداد )

        ،

        سحر غزانی

        ،

        فریبا غضنفری (آرام)

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        معصومه خدابنده

        ،

        اعظم قارلقی

        ،

        ابوالفضل زندیه شاهین

        ،

        عسل اسدیان

        ،

        غلامحسین جمعی

        ،

        مریم رامجردی

        ،

        آیدا رادمنش

        ،

        زهرا جمالی

        ،

        مهرداد صالحی گل افشانی (مهراوی)

        ،

        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

        ،

        یدالله عوضپور آصف

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        سید حاج احمدی زاده(ملحق)

        ،

        پژمان بدری

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        مرغ آمین

        ،

        فرزانه زمانپور

        ،

        سید اسلام سادات حسینی

        ،

        ابراهیم هداوند

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        م فریاد(محمدرضا زارع)

        ،

        فروغ فرشیدفر

        ،

        مجید قلیچ خانی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        محمد امیری

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        گلاله محمدیان

        ،

        حوریه دردانی حقیقی

        ،

        حسن لطفی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        سیلویا اسفندیاری

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        یاسر رییسوند(پاییز)

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        رضا عزیزی (رهگذر)

        ،

        اکبرامرایی

        ،

        امید کیانی (امید)

        ،

        صبا اسکندری

        ،

        حمید قلی پور

        ،

        مصطفی دهقانی

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        فردین صمدی

        ،

        سامان سولقانی

        ،

        محمد راد

        ،

        فاطمه خواجوی

        ،

        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        نیلوفر فرازی

        ،

        زینب اهوازی

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        حسن مصطفایی دهنوی

        ،

        ابراهیم حاج محمدی

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        مسيحا الهیاری

        ،

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        سیده شهربانو حاتمی

        ،

        فرشید افکاری

        ،

        علیرضا بنایی

        ،

        مهدیه میرزایی

        ،

        پوریا رستمی ( پیر خرابات )

        ،

        ایرج محرم پور(صوفی خموش )

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        تورج شاه علی

        ،

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        ملیحه ارجمند ( م الف باران)

        ،

        سیدحامد علیپور

        ،

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        فرهاد شریف

        ،

        پروانه جنگی زهی

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۴
        بسیار بسیار زیباست
        همانطور که اسمتان ماناست رسم و آثارتان هم مانا باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۲۳
        اسم و رسمم فدای دستت که کلیسای مسیح است
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۲
        آه خوابم میاید
        دامن زنی را نشانم دهید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درودبرشما
        بسیارزیباست خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۰۴
        بدون تردید حضورتان مفرح این کلمات جامدند . نور به قلبتان بیش از پیش بتابد خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۷
        دردناک است
        که رخت عصمتت را
        به آب افترا بشویند
        آن‌وقت
        مجبوری سرت را برداری
        و بروی جایی دور از معبد
        زیر شاخ خشکیده ی نخلی
        و عیسایت را بزایی
        تا گواه نجابتت باشد! خندانک



        درود خندانک
        تمام بندها زیباست خندانک
        پرمحتوا خندانک
        و سرشار از آرایه‌های سخن خندانک

        قلمتان نویسای زیبایی‌ها باد خندانک

        شاعرانه‌هایتان ماندگار خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۶:۱۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۰۸
        فره ی ایزدی از قلمت پیداست . بانوی احساس
        شما را صاحب درک و کرم و نور و ایمان میدانم
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۰۸
        سلام شاعر خندانک
        روایتی تازه از زخمی کهنه
        شعری خسته و سرگردان
        که گاه تا حضیض هذیان فرود آمده
        و گاه تا اوج بازتاب مزامیر پیامبری تبعیدی در کوه دلتنگی صعود کرده خندانک
        زبان شعر یکدست نیست
        سپیدار نسبتاً بلندی که میان سپید و رنگهای دیگه حیرونه، و برای رسیدن به اوج دلبری هرس میخواد...
        کاربرد این واژه ها در شعرتون توجیه منطقی و محکمی نداره و حذفشون نه تنها خدشه ای به معنای شعر وارد نمیکنه بلکه در بهتر شدن ساختار زبانی و موسیقایی شعر اثر مثبت داره:
        به ترتیب از سطر اول:
        (می دانی؟_ آنوقت_ اما_ نمی بینی؟)
        استفاده از یوزارسیف به جای یوسف، کلاس شعر رو پایین آورده.

        و آخر اینکه سطربندی نادرست و استفاده ی نابجا از علائم نگارشی، موسیقی شعر رو کمرنگ‌کرده(و این البته چیزی از زیبایی ذاتی شعر کم‌نمیکنه که شعر هنری کلامی و اصالتاً شنیداریه ولی گلایه ایست از زاویه ی دید یه مخاطب عامی و امی مثل خودم در زمان و مکانی که شاعر حضور نداره).
        جسارتاً:
        در آیین نگارش زبان معیار، چند علامت تعجب یا چند علامت سوال، یا تعداد زیادتر یا کمتر نقطه به جای سه نقطه، معنای خاصی نداره، و اینگونه نگارش بیشتر در گپ و گفتگوهای خودمونی استفاده میشه نه در آثار ادبی.

        این شعر یکی از بهترین شعرهایی بود که تا حالا ازتون خوندم(البته سلیقه ست) خندانک
        ( آه!... خوابم میاید ...
         بگذارید در این بوران بی کسی
         سرم را بر کلمه ای بگذارم)
        و این سه سطر اوج زیبایی شعر زیباتون بود خندانک

        آمدم بگویم قلبم
        روستای متروکی
        باب روح پرشکسته ی توست
        سرو عشقی کاشته ام آنجا
        که تکیه گاه قامت خسته ی توست
        آمدم بگویم اینجا
        بابونه ها برای تو دلتنگند
        پروانه ها برای دیدن لبخندت
        با عمر کوتاه خویش می جنگند
        آمدم بگویم اینجا
        آسمان دلم همیشه بارانی ست
        پیامبری آمده از کوه دلتنگی
        که آیه هایش اشکهای پنهانی ست
        آمدم بگویم: عشق نازل شد
        تو آمدیّ و
        طلسم تنهایی من
        زیر جادوی نگاه تو باطل شد... (م. فریاد)

        زنده باشید شاعر اندیشمند و توانا خندانک
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۳۸
        سلام بزرگوار
        خوشحالم که از زاویه ای تازه و با دیدی نقادانه به شعر مانا نگاه کردی . درست میفرمایید در نگارش و ویرایش کلا سازمان پذیر نیستم و از طرفی چون فارسی زبان مادرم نیست بهرحال گاهی کم و زیاد میشوم . ممنونم که تذکر دادید . جناب اخباری فرمودند گاهی نقدهای ما بی اثر است . و شاعر در شعرهای اینده اش همان اشتباهات را تکرار میکند . در مورد مانا این هرگز صدق نمیکند . حدود هفتصد سروده دارم که اگر حرف منتقدان نبود الان از چهار هزار قطعه فراتر میرفت . همه رو بدلیل اینکه پسند منتقدین نبوده حذف کردم . و نصایحی که در اینجا میخوانم بی شک در سروده های امسالم اثرمند خواهد بود
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۰
        درود و عرض ادب استاد
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
        مخاطب هر شعر همزمان با خوانش آن شعر پدید می‌آید. وقتی با تعریف‌ها و تصورهای قبلی از شعر، سراغ شعری با فرم یک‌سر جدید می‌رویم، باید معیارها و قراردادهای تازه آن را به دانسته‌های خود اضافه کنیم. با میزان دانستگی قبلی، ارتباط بین شعر و مخاطب برقرار نمی‌شود. ارتباط امری دوجانبه است. همان‌طور که هر مخاطبی براساس تعریف‌ شخصی خود سراغ شعر می‌رود، هر شعری بر اساس تعریفی که از خود ارائه می‌کند، مخاطب خود را می‌یابد. خوانش شعر محل مبادله‌ آگاهی مخاطب و لذت متن است. خواننده‌ای که با تکیه به دانسته‌ قبلی خود، زمینه‌ای برای کشف لذت، در شعری جدید نمی‌یابد، نه موفق به خواندن شعر شده و نه مخاطب آن است. در چنین وضعیتی، هرگونه رویکرد انتقادی نسبت به شعر، مختل می‌شود. به همین علت، شعر برای سطح ثابتی از آگاهی مخاطب نوشته نمی‌شود تا مفهوم «ارتباط» به رابطه‌ای یک‌جانبه تبدیل نشود.

        مسأله‌ مهم این است که با معیارهای از پیش تعیین‌شده نباید شعری را خوانش کرد. همیشه راه‌هایی برای ورود به حوزه‌ معنایی هر شعری وجود دارد، فقط کافی است معیارهای خواندن شعر را از خود شعر استخراج کنیم.

        از سوی دیگر، تا هنگامی که بین شعر و مخاطب احتمالی و متکثر آن ارتباط برقرار باشد، «مخاطب» بخشی از خود شعر است. اوست که مسیر خواندن و چگونگی آن را با توجه به معیارها و قراردادهای هر شعر، انتخاب می‌کند.
        اگر منتقدی شعر را می‌پسندند با نقد اصولی و با شناخت قواعد شعر و بخش های درخشان شعر را عنوان و ضعف های آن را متخصصانه گوش زد خواهد کرد و اگر منتقدی از شعر متنفر شده یا از آن بگذرد یا میتواند شعر را در قالبی ادیبانه و محترمانه نقد نماید تا من و دیگر شاعران نو پا وقتی وارد سایت شده و خارج می‌شویم چیزی به اندوخته های شاعرانه مان افزون شده باشد نه یک‌مشت توهین و ناسزا
        یا حق
        سلام مانا جان
        این نقد رو برای اتفاقات شعر مجید‌ نوشتم و دعواهایی که پیش آمد ولی نمبدونم چرا پای شعر تو نوشتم
        اشتباهی شد و ببخش چون نمی‌تونستم حذفش کنم باالاجبار برات نوشتم که دلخور نشی
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۲۶
        تو به هر شکل و به هر دلیل که بنویسی من دوستت دارم خندانک
        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۳۸
        درود مازیار فهیم و ادیب،از برادریت در ابتدا و سپس از توضیحات خالص و قابل توجه ات سپاسگذارم...
        این بادهای مخالف چه نسیم باشند و چه طوفان حریف انعطاف بید نخواهند شد...و ما در آرامش با منطق پراگمایی و عمل گرایی باید مهربان و در عمل قوی باشیم تا حداقل تفاوت بین هنرمند و توهم زدگان هنر تمیز شود...از شما ممنونم و دستتان را برای این اطلاعات که به لطف و مهر در اختیار گذاشتید میفشارم خندانک
        ارسال پاسخ
        سامان سولقانی
        سامان سولقانی
        پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۲
        درود !
        این به اصطلاح نقد یادداشتی ست از آقای محمد آزرم درباره ارتباط مخاطب و شعر .. بهتر است به رسم امانت منبع اثر ذکر شود
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۱۹
        نه خسته
        ای خسته دل از خسان پیرامون
        که در آئین ما بی آیئنان
        هر آئینه
        چون بخواهد از صداقت سرودی ساز کند
        پنجه ی جور زنگارش بر گلوست... خندانک

        درود ها مانای مهربان و عزیز خندانک
        شعرت را خیلی دوست داشتم
        و مثل همیشه آن را پر از نقاط قوت دیدم
        قلمت همیشه نویسا خندانک خندانک خندانک خندانک
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۱۷
        وروجک تو شعرهای دفتر هفتم مرا از کجا داری؟؟ مرسی عزیزدلم که خودت گلی و به مهمانان این سفینه ی سما گل میدهی . خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۰۰
        درود بر ماناي عزيز
        ياور هميشه مومن به شعر
        تو بدون شك در اين سبك به بلوغ كامل رسيدي
        و حل شدي در اين قالبت(اساطيري) و
        نقب زدن از دل تاريخ به جامعه كنوني
        ولي خيلي مشتاقم و دلم ميخواد
        ببينم استاد مانا دو سبكهاي ديگر
        چگونه عمل ميكند، چون قلم تواناي تورا
        من و ما و همه ميشناسند و ثابت شده اي از خوباني
        ولي كمي كليشه اي ميشه گهگاه اشعارت
        خيلي حيفه وقتي اقيانوسي از موضوعات و دغدغه هاي جامعه پيرامون
        و تم هاي گوناگوني كه هست،مانا فقط
        در اين راستا شعر بسرايد
        (اين شعرت البته مانند ديگر اشعارت از بهترينهاي
        اين سايت است بدون در نظر گرفتن اينكه
        رفيقمي اينو عرض ميكنم)
        در قلب ما جاي داري خندانک خندانک خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۴۴
        درود برادر آگاهم خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۲۲
        چشم امیرحسین جان . حتما و حکما شعرهایی که از این فضا دور هستند را بزودی روانه ی سایت میکنم . ممنون که امدی پسر
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۵۵
        بدوووون شك شخصيت كاريزماتيك
        و منحصر به فردي هستي
        اگه كانديد رياست جمهوري شوي
        بهت راي ميدم من يه نفر
        (به دليل اينده نگري و قدرت تحليلت) خندانک خندانک خندانک خندانک
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
        خندانک خندانک
        معصومه خدابنده
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
        سلام وارادت
        درودهایم تقدیمتان بسیار زیبا و نیک اندیش هستید پایدار و سلامت باشید
        🌹🌹
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۲۵
        حضورتان حلاوت است
        و بودنتان سلامت .. مرسی بابت التفات شما به نوشته هایم
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۶
        بَه بَه...
        عاااااااااااالی بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دستمریزاد... درود...
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۰۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۴۱
        سلام و نام شما را هرکس به نیت خالص هجا کند چون سلیمان بر بادها حاکم خواهد شد یا چون خلیل از آتش عبور خواهد کرد . نام اعظم اسباب معجزت رسولان است
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۰۶
        درود مانای عزیز
        بسیار زیبا و پر از معنا

         نه یوزارسیف !!!
         زمانه عوض شده .. نمیبینی؟؟
         بنشین و با این پری پیکر، پیکی بزن 
        تریاکی در تفکر زلیخاست که
         با شراب بوتیفار بیچاره قاتی ست
         بعدش هم گور پدر هرکس که گرسنه ی گندمست 
        و عازم اینسوی سینا ؟؟
         مگر تو چیزی به تاریخ بدهکاری ؟؟

        عالی بود
        پایدار باشی برادر فرهیخته خندانک خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۴۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۴۵
        سلام دوست مهربان و فداکارم . خوش آمدی و صفا آوردی . حضور دوستان فرحناکی نسیم پگاهان است
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عسل اسدیان
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۰۴
        درود مانای نازنین
        چند بار خواندم و چندین بار لذت بردم
        *********************

        دردناک است که دلت را میشکنند وصاف
        تبر دسته عاج را بر دوشت میگذارند که باز
        خواب چه دیده ای؟؟؟
        دنبال گور پدرت میگردی یا گلوی پسرت ؟؟
        یا گلوبند هاجرت ؟؟
        که عازم این بادیه ی بی برگ و باری ؟؟
        ********************

        زیباست چون زلال روح بی الایشت
        و ماندگار چونان نامت
        ومن عمیق نگاهت را غمی دیدم
        ******بداهه ای تقدیمت بابا
        بدرخشی و پایدار بمانی
        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۴۹
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۴۸
        غم پیش از اینکه صاحب دختر زیبایی مث تو شوم گه گداری سر میزد . حالا فهمیده مانای پیر عسلشو پیدا کرده ، مدتیه ازش خبری نیس ... امتحانتو چه کردی بابایی برات کلی دعا کردم
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عسل اسدیان
        عسل اسدیان
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۴
        درود های فراوان به بابایی

        شرمنده درگیر بودم

        امتحان فعلا در هاله ای از ابهام خندانک
        ممنون که برای عسلت دست به عرش بردی خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۱۷
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا و ناب سرودید
        زنده باشید به مهر
        🌷🌷🌷
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۶:۱۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۵۱
        هزار ماشالا چه نام شاهانه و اشرافی دارید . بی شک حضورتان از اسباب تمول این صفحه خواهد شد . فضل و فخر و تملک است اجزای نامتان ... پایدار بمانید
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۸
        بسیار زیبا
        چند باره خواندمش و چندباره حظ بردم.

        درودتان 🌹🌹🌹
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۵۴
        سلام . پس خواهرزاده ام کووووو؟؟؟؟
        نمیگی دایی اش دلتنگ میشه ؟؟

        و راستی چه خوبست که میایید و به اغماض و ارفاق میخوانید . حضور دوستان بهشتی ست که کوثرش کلمات و سدرش سروده است
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳
        شاعر گرامی
        شعربسیارباارزش وزیبایی بود
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۵۶
        بی توقعی و مهربانی شما هم بدعادتم کرده بزرگوار
        ستاره ی وجودتان بی افول
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۱۱
        ابن بطوطه ی واژگانی....
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۹
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۰۲
        نامم مانا بود
        و روزی به دماوند گفتم :
        به بالای بلندت چه مینازی؟
        شاخ آرزویم اینک ، سر بر آسمان ساییده ست

        پژمان جان خوش آمدی و داشتم به این تمثال معصوم و علیه السلامت نگاه میکردم که میشود از او حاجت خواست و به گوشه اش دخیل بست . خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        رامینه خوشنام
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۰۷
        درود🔝💯✔️✔️
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۵۹
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۰۳
        بی شک کسی که نامش خوش است ، حضورش خوشتر است . خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۱۰
        درود استاد
        بسیار عالی خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        با چاقوی زنگار گرفته زدین وسط قلبم😊
        عرض کنم خدمتتان که .... خندانک خندانک خندانک خندانک

        اما دردناکتر اینست که من شاعرکانی بی شعور میشناسم
        که پریان پاک کهکشان پرهیزند و
        نجابت کاغذیشان را به تو میفروشند


        چیزی که در شما نباشد شما را آزار نمی دهد خندانک
        شما خودتون پریانید خندانک خندانک خندانک

        تخلصتون هم برای من فریاد میزنه خندانک خندانک خندانک
        همیشه دوست داشتم اسم پسرم رو بزارم مهرداد☺
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۹
        سلام . و احساسات شما چه لطیف و بی ریاست . مهرداد نام قشنگی است باهاتون موافقم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۰۸
        سلام . انگار که شما را قبلا زیارت کردم . بوی کلماتت غریبه نبود . ایشالا که زن بگیری یا شوهر کنی یا اگه متاهلی ، فرصت مهرداد شدن کودکت را درک کنی . اما دعا کن نامش اگر مهرداد شد ، نانش مثل من نباشد . به هرحال خوش آمدی ، عرض ادب و احترام دارم بزرگوار
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
        سلام ودرود فراوان جناب جمشیدی بزرگوار
        بسیار عالی وزیبا
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۱۰
        اینکه آمدید یک لطف است
        و اینکه نوشتید لطف دیگر .. و این برای خوشحالی ام و خرسندی ام کافی ست
        کوه وجودتان استوار
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۵۰
        سلام عالی بود رفیقم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۰
        حضور شما درین صفحه میوه ی صبر منه . خوشحالم که هستی مازیار بی ریای دوس داشتنی
        ارسال پاسخ
        رضااشرفی فشی
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۵۹
        درود جناب مانا،فرزند برومند مهر(مهرداد)عزیزم،می دانی که دوستت دارم همینطور شعر و شعورت را.
        مطلع سپیدت بسیار زیبا بود.منتظر تولد نجات دهنده بودن که خود ریسمانی ضخیم از افترا بر گردن و لکه سیاه بر دامن معصومیتت.اما کدام مریم گواهش عصمتش عیسی ناصری خواهد بود.
        تو و ابراهیم عجب سر و سری دارید هر دو ساختار شکنید و بدعت گذار.
        لذت بردم برادرم لذت بردم خندانک خندانک خندانک

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵
        این احساس شما نشان از بخت بیدار ماناست
        و نمیدانم با چه شعری شاکر دهنده ی بی منت این نعمت باشم؟؟
        سرافرازم کردی رضا جان
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۳۳
        میدانی ؟
        دردناک است که رخت عصمتت را به آب افترا بشویند .
        آنوقت مجبوری سرت را برداری
        و بروی جایی دور از معبد زیر شاخ خشکیده ی نخلی
        و عیسایت را بزایی ، تا گواه نجابتت باشد !!! 

        سلام و عرض ادب
        فرقی نمی کند کدام بند.
        برای مخاطبِ شعر مانا یک بند کافی است تا جان کلام را دریابد. اما نه به این معنی که از لذّتِ ادامه ی آن بگذرد!
        خواستم بطور اجمال شرحی بر این بندِ بالا نشین بیاورم - سربسته.
        گذشتم!
        که اگر سر باز کند و فوران، نه در این مجال می گنجد و نه این مقال!

        باشد تا اثری دیگر
        و ممنون که به صفحه ی کمترین سر زدید.
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۲۸
        از همان لحظه ی اولی که برام کامنت سبز گذاشتی به سبزینگی مرامت مومن شدم و نتوانستم از کنار نامت بی مهر بگذرم ... و البته از مادر بارانهای موسمی بپرسید که مانا همیشه با ابراهیم هم سلک و هم پیاله بود . و در شکستن اصنام شریک
        ارسال پاسخ
        مریم رامجردی
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۷
        درود بر شما
        بسیار زیباست
        قلمتان مانا خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
        من فقط یک رامجرد بلدم بین اقلید و مرودشت که مردمانش با لهجه شیرینی حرف میزدند . که بهرحال چه از اهالی آنجا باشید و چه نباشید با شعر و شیرینی به استقبالتان آمدم . خوش آمدید و صفا آوردید
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۱۱
        درود برشما مانای گرانقدر و زیبا قلم‌

        زیبا بود همچون‌همیشه
        بنداول شعرتو خیلی دوست داشتم‌

        قلمت ماندگار خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
        هرچی به شیراز مربوط باشه دوس داشتنیه . شهردارشم خوب اینو فهمیده که همه جا نوشته شیراز دوس داشتنی
        از مدرس تا قصرالدشت قدم روی چشم مانا گذاشتید
        ارسال پاسخ
        اکبرامرایی
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۲۹
        درود استاد عزیز خندانک خندانک خندانک
        سروده های شما آدم رو مجبور میکنه بره بیشتر مطالعه کنه خندانک خندانک
        دوست دارم مانا باشید به مهر
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۲۷
        منم برایتان احترام فراوان قائلم همتبار نازنین
        خوش آمدید و با خود روشنی و سرخوشی آوردید
        ارسال پاسخ
        صبا اسکندری
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۵۴
        سلام با عرض پوزش من مثل دوستان بلد نیستم به قشنگی از زیبایی شعرتون تعریف کنم فقط میتونم بگم من خیلی طرفدار شعر سپید نیستم ولی خواندن شعر های شما جدا از هر تعصب و طرفداری لذت بخشه خندانک خندانک موفق و مانا باشید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۳۰
        همیشه صبا سمبل خبر خوب بوده و نوید یار .. و نامه رسان عشاق .. شک ندارم آمدن شما هم به این صفحه مبارک خواهد بود ... آفتاب وجودتان تابان
        ارسال پاسخ
        مصطفی دهقانی
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۳۵
        سبک خاص خودتان را دارید
        درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۳۱
        و به همان سبک خاص روی ماه شما را بوسیده و خوشامد عرض میکنم ... بهار عمرتان پرگل
        ارسال پاسخ
        محمد راد
        جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۱۷
        درود ماناجان
        شعرت را خوندم
        و کیف کردم
        قلمت را میبوسم خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۵۷
        خوشحالتر از تو منم محمد جان
        دیدنت مسرورم کرد
        و چنانچه در این سایت فعالیت کنی ، حتمن با اشتیاق به صفحه زیبای شعرت سر میزنیم
        ارسال پاسخ
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۶
        درود بر شما عالی بود و استادانه خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۵۸
        سلام
        وقتی فصلها اینقدر برکت و زیبایی دارند به یقین بانوی فصلها هم صاحب و بلکه موجب این خصال است . عرض خیر مقدم دارم خدمت شما بانوی گرامی
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۳۵
        درود ها شاعر
        زیبا سرودید
        🌹🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۲
        به این کلبه ی بی رونق اما مصفا خوش آمدید .
        ارسال پاسخ
        حسن  مصطفایی دهنوی
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۲۴
        درود ها
        بسیار زیبا است
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۳
        درود بر شما جناب مصطفایی عزیز
        قدم بر دیدگانم نهادید
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۴۰
        سلام

        و قلمتان همیشه نویسا
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۱۲
        شعر را منور و شاعر را مسرور نمودید ... تشکر میکنم
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۹
        سلام مانا باشد نامت یا فانی تو رسالتت جاودانگیست در حریم دوست متاسفانه در نقد ها که البته نقد علمی هنوز معیار خاصی در کشور ما ندارد بیشتر رنگ بوی حسادت محبوبیت زبان و شخصیت شاعر بود تا فن مکتوب هر کس نداند من میدانم مانا پیامبریست که رسالتش را با زبان کلام انجام میدهد و میدانی هیچ کس اندازه مسیحا تو را نمیشناسد .مهربانی ذاتی تو گاه آزار دهنده است البته این داخل پرانتز هست .من مثل کشتی گیری که قبلا با حریفی روبرو شده و از ترفند های او آشناست تو را میشناسم ...تو کشتی چر و بد بدنی هستی که شکست دادنت کار کس نیست و این اخلاقت در مصداق هنر بارز است . و تنها ایراد کارت اینجاست که در اصل شبیه خودمی نمیتوانی کینه یا زخمی که خوردی برای انتقام روز مبادا پنهان کنی و این باعث میشود عریان و گاه احساساتی در این شعر مخصوصا دنبال ترکیب یا اتفاقات تاریخی که زخم و خنجر و حتی ضربه ای که وارد شده شبیه زخم خودت بگردی تا مهربانانه نامهربانی و جوابت را زیر غلاف از ترکیب به ذهن مخاطب تزریق کنی اما مشکل از اینجا آغاز میشود که اکثر مخاطبین تو منتظر خواندن شعر از همان مانایی که می شناختن و بدون تمایل و خواسته و رنج خاصی شعر بخوانند و وقتی به چنین شعری میرسند که گویای جریانی است به کنتاکت میخورند ....این شعر تو هر بندش به تنهایی و بدون پیش زمینه شعری ست چون آیه های زبور و تنها ایرادش رنگ و لعاب تبرعه خودت هست و این همیشه اشکال ما بوده که قلم و هنر و وقتمان را صرف پاسخ و قانع کردن کسانیکه میدانند دروغ بستن صرف میکنیم .در حالیکه به قول اکهارت تو مجبور ی بگذری و رد شوی تو حق نداری بمانی تا از خودت دفاع کنی .همچون منصور یا عیسی ووووو تو رسالت این است که زیر تلی از زخم قدم برداری زیرا مریدان تو پشت سرت میآیند و به قولی هیچ سربازی نباید لرزشی در فرمانده اش ببیند تا پا هایش سست نشود و تو گاهی دل دوست داران را می لرزانی وقتی پا عقب میگذاری تا پاسخ دهی آنچه را آشکار است .حرف زیاد است بماند روز دیدار .خسته ات نمیکنم ......یاد شعر دوستم دکتر سلیمانی افتادم
        آی سهراب چه میگویی آب را گل نکنیم
        آب از سر چشمه گل آلود میآید ....
        دوستت دارم بد دوست داشتنی خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
        قربون دهنت مسیحا
        البته دفاع از خود و حدیث نفس را پیش از مانا هم انجام دادند ولی بازم حس میکنم مسیحا راست میگوید و این پیامبر بی کتاب نباید قلمش صرف این مضامین گردد . راستی کی میای کرمانشاه ؟؟ اگر خیلی دیر میای آدرس خصوصی برام بفرست تا خودم بیام . در واقع به دیدارت از رود بی تاب ترم
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۵
        سلام دوست و همتبارم

        باید ناایستا بود. رفت و رفت.

        اشعارت تکراری شده اند ( تکرار و مشابهت، سَمِ اَثَرَند)

        از قالبِ تلمیح و پیله یِ تنیده یِ موجود، بگریز
        به پروانگی بیندیش. زیبایَم. برادرم، عزیزم

        خندانک

        دوستت دارم، بِسانِ نان و نمکِ ناخورده گندمزارانِ عشق
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۴۰
        درود بر شما ... در واقع مضامین و کلمات محدودند و من هم فکر میکردم به زبانی که امضای منست بگویم بهترست . اما با تذکرات دوستانه ی عزیزان از جمله جنابعالی ، شعرهایی که سبکی متفاوت دارند ارسال خواهم کرد . که هوای این صفحه و حال مخاطبانش تازه شود .... عرض سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۵۸
        درودفراوان مانای عزیزوادیب اندیشمند و منتقد مخلص و توانا وهنرمند دوست داشتنی 🌷
        بسیار زیبا وناب وپرمحتوا چون همیشه سروده اید 🌷
        دستمریزاد 🌷
        شادکام ومستدام 🌷
        علی نگهدار ت خواهر زاده هنرمند مردمی وفرهیخته ام 🌷
        ایام بکام 🌷
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۱
        چشمانم نثار قدمت دایی
        گل بودی و گل آوردی ... سپااااااااااااسسسسسسس خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید افکاری
        دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۲۵
        درود مانای گرامی
        شعری برخاسته از ذهنی خلاق است
        با قلمی هنرمند، ستودنی سروده ای
        تا پایان، زیبایی های شعر ادامه داره
        و مرورش همیشه دلنشین و عالی خواهد بود
        پیروز باشی خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۶
        درود فرشید جان خوشحالم که اینجا میبینمت دوست نازنینم
        اینجا باغ سبزی ست و من پیامبری که این باغ را به تشنگان نوید و نشان میدهم
        خدا رو شکر که تو هم آن لالستان را ترک کردی و به کلبه کلام آمدی
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۴۹
        درود جناب مانا . مطابق معمول سروده نابی از قلم زرین نگارتان خواندم . شعر دارای وجوه متنوعی است از نظر ساختار فخامت و کهن گرایی باتجدد خواهی و نو طلبی عجین شده و محصولی بغایت زیبا و خردمند بدست داده است . اساطیر هم طبق معمول در این شعر صاحب نقش هستند و هرچند در اینجا قرار نیست یوسف در برابر زلیخا معصوم باشد و یا به برادرانش لطف کند . اما با وجود آشنازدایی تخصصی که از ترفندهای همیشگی شاعر است باز هم قداست مآبی شخصیت‌های مذهبی به چشم میخورد . شاعر عصبی و پرخاشگرست و بیشتر عصبانیت او بابت تهمت و افترایی است که به او زده اند ولازمست برای اثبات عصمتش عیسی را در گهواره به تکلم وادار کند تا به نفع او شهادت دهد . کماکان شاهد ساخت ترکیبهای زیبا هستیم ( آب افترا ' رها عصمت ' بوران بی کسی ' ) ولی در اینجا شاعر برخلاف شعرهای قبلی اش اصرار کمتری به ساخت این ترکیبهای تشبیهی دارد . و بیشتر از طریق آراستن کلمات و آشنازدایی به تلطیف اثرش پرداخته است . شعر بزعم من حکیمانه نیست و هدف خاصی را دنبال نمیکند . آنچه من از این خطوط فهمیدم تشویش و استرس شاعری ست که به او تهمت زده اند . و چنان چون کسی که داعیه نبوت دارد به سرزنش ملامتگران میپردازد و عصمت وحلم یوسف را عبث میپندارد و به ابراهیم وجودش نهیب میزند که دیگر فصل رسالت گذشته است . و در پایان هم درست همانطور که پیش بینی میشد صحبت به احتضار کشیده میشود و شاعر سکانس واپسین شعرش را به گفتگوی میرزا کوچک خان نیمه جان و خالوقربان چاقو بدست اختصاص داده است . و دست آخر برای این خواب سنگین و پریشان دامن زنی را میجوید که ناجی اوست و گمشده اش . اما با وجود اینکه شعری هدفمند نیست ولی در شعر بودن آن نمیتوان شک نمود . بلکه باید برای خلق این همه زیبایی و افسون به صاحب این قلم تبریک گفت خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۱۳
        گلی به گوشه جمالتان . زیبا نوشتید و بجا قلم زدید . دریافتتان بحدی به شاعر نزدیک است که گویی خود شما شاعر این کلمات بودید . یادم هست بانو فریبا نوری علاقه خاصی به این سروده داشتند . و افسوس که سلاخ سایت نو همه سروده هایم را در اتش حسدش سوزاند . .
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
        درود جناب جمشیدی
        یک سوال در شعر شما ذهن مرا مشغول به خود کرد که خواستم بدانم با خواسته ی شخصی شاعر این اتفاق افتاده یا اتفاقیست که اتفاق افتاده؟

        در ابتدای شعر فخر پریان و فرشتگان که از روی بی اختیاری نمیتوانند گناه بکنند که به قول دکتر شریعتی که میگفت حسین انسان فوق العاده ای نبود،بلکه حسین فوق العاده انسان بود.کسی که نمیتواند گناه کند اگر گناه نکند کار بزرگی نکرده،به هر حال فخر فرشتگان را به انسانی فروختی که گنه کار است...
        سپس خودت آن را نقد کردی و گفتی نه عیسی ی به زبان خودمان تجرد پیشه...زمانه عوض شده و بنشین کنار پریان زمینی و پیکی بزن....!!!!
        تا اینجا تقریبا دوبار نوعی از زنان را کوبیدی...
        سپس در آخر شعر خودت دنبال دامن زنی گشتی برای خواب...که منظور از دامن پاکی و نجابت یک زن است نه لباسش،آیا خیلی اسیر مکتب ایده آلیسم و رمانتیسم شده ای ؟؟یا حکایت گوساله ی سامری شده که آنقدر سختش کردی که دیگر پیدایش نمیکنی؟؟
        یا کلا با نوع نگاه خود به زنان بلاتکلیف ماندی در شعر؟
        میکوبی و میکوبی و ناگهان به ایده ال میبریش
        لطف کنید و‌توضیح دهید با کمال ادب و احترام و تشکر از شما.
        مجید قلیچ خانی
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۲۳
        از طرح سوالتان ممنونم مجید جان
        قبل از هرچیز بگویم به خصوص از سال نود و شش ، در شعرهایم به سبک جدیدی دست یافتم که خودم نامش را هذیانشعر گذشتم ، و علتش هم این بود دقیقا مثل کسی که در تب سنگین و بیهوشی حرف میزند و پرت و پلا میگوید ، شعرهایم به ناگهان و بدون عقبه ی لازم از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرند . خودم و اکثر خوانندگانم به این هذیانها عادت کردیم و دوستشان داریم . فارغ از اینکه شعر هستند یا ناشعر .
        البته اون حالت و افکار مخصوص مانا همچنان پابرجاست ولی همینطور که گلاله خانم در پای نوشت شعر اینک ابراهیم فرمودند در شعر مانا نباید دنبال انتظام معنی باشیم .
        و اما نگاهی به زنان این شعر ، یکیش مریم بوده که در اندوه شریک شدم و همذات پنداری کردم که چقدر تهمت سخت است و ناچاری برای اثبات بی گناهی ات معجزه کنی
        بعد هم در ادامه زلیخا آمده که البته مورد خطاب نیست ، بلکه به یوسف گفتم حالا که از عصمت و نجابت طرفی بسته نمیشه لااقل حالتو ببر و به حرف مردم هم اهمیت نده نمیخاد آرتیست بشی . در واقع خطاب به خودم گفتم
        سومین زن که با نام زن و خانم همیشه در شعر مانا بوده همان مطلوب و معبود این مزامیر است که پس از گفتن این پرخاشه های بی سر و ته و عصبی مجددا اثر داروی بیهوشی پدیدار شده و چشمهای شاعر سنگین میشود و دامن زنی را برای آرامش طلب میکند . زنی که همزاد زیتون است . همنفس ستاره هاست . و شب از چشمانش مشتق میشود
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۵۰
        روزگاری که این شعر را میسراییدی خوب خاطرم هست اما جز تو و‌ خاطره چه ماند؟؟. خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۱۸
        عسلویه بودم و اون بهم گفت هر روز نامی تازه میشنوم تو نجیب نیستی شاعر نیستی شیادی
        اینقدر حرفش زهر داشت که نام دفتر نهم مانا " دلنوشته های شیاد " شد . و بعدها هم در دفتر یازدهم ( سروده های سرشکسته ) اینرا نوشتم که من اگر جستجو کردم چون گمشده داشتم و میخواستم به شعرهایم بفهمانم که جز او کسی لایق سرودن نیست . همچنانکه ابراهیم ستاره و خورشید را سجده میکرد و بعد میگفت فقط خداوندست که غروب نمیکند :

        من مرید آن رقصنده با آتشم
        که ستاره ها را سجده میکرد و میگفت :
        پی خورشیدی میگردم که غروب و زوال را به زیر آورد !!



        و البته با عبور ازین خاطره ها مانا شدم

        اما از اینها که بگذریم . کامنت مجید همیشه بشارت انجیل است
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        مرغ آمین
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۵۴
        💙
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۶

        دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
        دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

        دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید
        دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

        مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
        ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

        قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
        تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

        خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
        که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

        نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم
        چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

        کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
        به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
        گلی برای گلاله .... خندانک
        و البته منتظرم دیوان شیخ را بگذاری و سراغ این دیوانه آیی
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۲۸
        همچو ما دیوانۀ دیوانگی
        نیست در افسانۀ دیوانگی
        بهتر از خواب هزار و یک شب است
        هر شب مستانۀ دیوانگی

        سپاس بابت گل خندانک
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
        درود بر مانا ی شاعر
        قلمت ماندگا ر استاد گرامی خندانک
        خواندم هم سروده ات را هم کامنت ها را
        بسرایید به مهر همیشه
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۴۰
        فکر میکنم همه پرچمهای سفید در جهان از دستهای تو الهام میگیرند .
        صلح طلبی و آشتی جویی شما میارزد به تمام رودها و چشمه ها
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۱۹
        دردو بر شما جناب مانا. راستش من هیچوقت نتوانستم با اشعاری مثل این ارتباط برقرار کنم. در همان نگاه اول ظاهرش را که میبینم و سطر اولش را که می‌خوانم هیچ حس نمیکنم که دارم یک شعر می خوانم. پیش تر که میروم ظرافتها و تکنیک‌های شکلی را گهگهاه میبینم و همینطور ظرافتهای معنایی و نکته سنجی های شاعرانه. همین ها امیداورم می کند به شعر. اما متاسفانه به انتها که میرسم گیجم!اصلا نمی‌دانم چه خواندم؟! اگر از من بپرسند تم شعر چه بود هیچ ندارم که بگویم! به مجموعه شعر که در یک نگاه برای من قابل فهم نیست. انسجام معنایی چندانی وجود ندارد. هر پاراگراف به تنهایی خودش یک شعر است گویی. بعضی وقتها شک میکنم که نکند ایراد از من است؟! از آشفتگی‌های ذهنی خودتان حرف زدید که در شعرتان جاری می‌شود. از نظر من بین همین آشفتگی‌ها برای خود شاعر ارتباطهایی وجود دارد. همین بی نظمی های فکری در ذهن شاعر داری نوعی نظم است. اما نکته اینجاست که مخاطب هرگز نمی تواند این نظم نهفته را درک کند. همین است که سردرگم می‌شود. باری، هر چه هست شما توانایی زیادی در ارائه آنچه می دانید و آنچه می‌توانید بنویسید، دارید و این قابل ستایش است. حالا مخاطب می‌تواند با شما همراه شود یا نشود. ذائقه ها چنان رنگارنگند که هر اثری کم و بیش مخاطب خود را پیدا می‌کند و قهرا هیچ اثری نیست که محبوب همه سلایق باشد یا منفور همه. در یکی از کامنتها دیدم که برای پاسخ به یکی از دوستان فارسی نبودن زبان مادریتان را بهانه و دلیل آوردید! به نظرم که این رندانه و طعنه آمیز بود چون قطعا شکسته نفسی کردید! آرزوی پیشرفت روز افزون برای شما دارم‌. برقرار و مانا باشید. 🌹 🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۰
        سلام . دوست نازنین
        سپاس مرا بپذیر از اینکه با نظری متفاوت به صفحه مانا لون و طرح و روح و صفایی تازه بخشیدید . و البته حق با شماست چه خود شاعر هم دقیقا نمیداند چه نوشته و همانطور که پیشتر خدمت دوستان عارض شدم خودم به این شکل از سرودن ، هذیانشعر میگویم . که شبیه حرف زدن زمان بیهوشی بیماران است . و البته تمام توان مانا هم صرف ارائه شعر شده است و با وجود اینکه در سایت قبلی و نیز درین سایت دوستان اقبال خوبی نشان دادن ، اما گزافه گویی ست اگر ادعا کنم همه باید بدانند و خوششان بیاید . و برعکس چون بیشتر اعضا برحسب رودروایسی یا علل دیگر ممکنست از نقد و نظر منفی بپرهیزند ، شاعرانی چون من بیشتر در معرض توهم استغنا قرار میگیرند . بهمین جهت وجود عزیزانی چون شما که نقد منفی دارید و البته مودبانه می نویسید ، نه فقط ضروری که واجبست .. سپاس و سلام ویژه ی مرا پذیرا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2