يکشنبه ۲ دی
این قصه سرِ پا شد شعری از نسرین علی وردی زاده
از دفتر نگاه نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۴۲ شماره ثبت ۸۶۴۱۱
بازدید : ۴۸۶ | نظرات : ۱۸
|
دفاتر شعر نسرین علی وردی زاده
آخرین اشعار ناب نسرین علی وردی زاده
|
این قصهٔ تلخِ من، درگوشِ دلِ سنگ گو
بنشین و ببین او نیز، از غصه فرو پاشد
حیران شده ام حیران، از سردیِ گفتارت
این چیست که می گویی؟ کی تَرک روا باشد؟
***
گویی که ز یادت رفت آن قصه که میگفتی
آن قصهٔ من با تو گویی بشد افسانه
از شهر بخواهم رفت، از شهرِ دلِ تو نیز
گر آواره شوم حتی، کاشانه به کاشانه
***
لقمان شده ای لقمان، از حکمت خود گویی
صد سال گذشت اما، عاقل نشُدَستی باز
پرواز شدی رفتی، از لانهٔ زیبایم
تو مرغ سبکبالی، من نیز پَرِ پرواز
***
اینک به نگاهم باش، بی آنکه بیازاری
این دل به خدا دیگر، بی طاقتِ دنیا شد
سردی ز نگاهت ریخت، دستان من هم لرزید
چشمم به تو بودش که این قصه سرِ پا شد
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید استاد استکی عزیز به نکته ای که اشاره فرمودید توجه خواهم کرد باز هم از شما نهایت سپاس را دارم🙏🌹 | |
|
سپاسگزارم استاد گرامی شما لطف دارید🙏💐💐 | |
|
لطف دارید متشکرم از نگاهتان💐💐 | |
|
از نگاه گرانقدرتون نهایت سپاس رو دارم🌹🌺 | |
|
سپاسگزارم از نظر ارزشمندتون شما لطف دارید🙏🌷 | |
|
ممنون از وقتی که گذاشتید لطف دارید🌹🌺 | |
|
سپاسگزارم از نگاه گرانقدر شما🌹🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود
جسارتا روان بنظر نمی رسد
مثلا مصرع 15