شنبه ۲۹ دی
شناسنامه شعری از مسعود اسماعیلی
از دفتر فاجعه ها نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۳۷ شماره ثبت ۸۶۲۸۹
بازدید : ۱۰۲۲ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب مسعود اسماعیلی
|
به وسعت های بی محتوا رسیده ام
سرزمینی از نبودن ها
با میلیون ها گاو بدون سر
سرهای بدون چشم
چشم های بدون مردمک
گاوم زاییده است به گمانم
با گوساله های بدون پستان ،
پشت پرده صدای اذان است
و خوب میدانم مادر دوباره بیست استخوان خورد میکند
برای شناسنامهی جدیدی ،
سینه ای چسبیده به شیشه
دقیقا دو وجب مانده به شقیقه هایم،
که اگر بگذاردم ساعت ها
دقیقه ها
ثانیه ها
بیرون میکشانم خود را از این پرده های رنگ کرده
درست زیرِ شناسنامه پدر که صادره از تهران است
حالا کجای این قبیلهی رقصان نشسته ام ؟
کدام دست های دراز کمکی میکند ؟!
مگر دختری از قبیله برای ذبح ناخن هایش جشن نگرفته است ؟!
از روز تکه سایهای مانده است در جیبم
و شب را به دو قسمت تقسیم میکنم
تهران و نیمی دیگر از لختی تهران
که خیابان ها هم بتوانند میزبان ماشین های سر تراشیده باشند.
تو میخوای حالم را بدانی
حالم را از ثبت احوال بگیر
از تیمارستان
از ابرهای بارداری که نطفه هایشان را
لای چمن ها میربزن
از آگهی های خوانده نشده
روی داشبورد تمام تاکسی ها .
هزار وجب روغن روی شناسنامه ام را گرفته و
برای سرخ شدنِ گورهای دست جمعی آماده ام
شعر کجای این ذهن های قیقاج شده معنا میشود
برای چه دست و پا میزنم ؟
و باران هم اگر ببارد بر این شورِ زار
رودی نخواهد شد برای رسیدن به دریا.
دیگر نیستم آن چه که باید
خود را باکره ای میدانستم هم جوار با مریم،
من عقابی بودم در شهر پدر
آن عناصرِ از انگشتان به بیرون ریخته ات
مرا به زمینت فرود آورد
حالا کجای این جنگل زردت پناهگاه بی پناست؟
کدام سو چشم را آبستن به روشنایی کنم ؟
تو خود به بال هایت شاخه های درختان بسته است.
ای مرزبانِ بی کفایت ،
من از پیرهنت آویزان بودم
به هیچ رختی
جا نمیشدم در پوستت
جنین بودم
و خون کفاره ای بود برای زیستنم.
#مسعوداسماعیلی
#شناسنامه
|
نقدها و نظرات
|
ارادتمندم . درود به شما بله واقعا خدا بخیر بگذرونه | |
|
درود دوست عزیزم ممنونم ازت | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
فعلا که گاو همه زاییده است
خدا بخیر بگذراند