شنبه ۲۹ دی
پنجره ها درد دارند شعری از مسعود اسماعیلی
از دفتر تاریکی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۲۵ شماره ثبت ۸۶۱۸۶
بازدید : ۵۴۱ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب مسعود اسماعیلی
|
من آخرین پنجره از دردِ خویشم
که شیشه بیرون میریزد از پنجره
پنجره بیرون میریزد از پنجره
عصیانِ زخم خورده در لولای در
زخم در بازوی دستگیره ،
آرام صدایم کنید
مویه های مکررم قندیل بسته
قدم ها که در پاهایم عقب گرد گرفته
فرمان از انگشتانِ دستانم زخمِ ناسورِ فرزند گرفته
هر گوشه از شعر هایم جنگی یکطرفه است
و هزاران زخمی از زخم های بی داور
تاول به جانِ جملاتِ سرکشِ سر زده ام رسیده
و قشونی که پشت به پشت
به سق دهانم ماتم گرفته
فراموشی تردید دوبارهی تمرض است
آنگاهی که موریانه وار پیچ پیچ
کشاله های در هم گره خورده خویش را
در هم میبافی،
و بافت سرت بین انگشتانت مور مور میکند
من آخرین پنجره ام در انزوایی جوانیم
و باد در دستانِ بارورِ نخلستان صحرا ،صحرا
صخره میشکند
فنجانی در مجاورت صورتم
هرگاه چشم به مردمک های نیم زنده ام میدوزد
خیال پریدن آرزو میکند
تا در هم بشکند و شکسته های در هم شکسته را
باز یابد در صلیبِ خود ساختهی سازه کارش،
آسمان از پهنای صورتم
چه ملموسانه میگذرد
و شیار ابرها در زخم های کهنه ام
بوی تعفنِ سقط لخته ای را وجب میزند،
پشت سرم دیوار
روبریم دیوار
و تا چشم های دیگری دیوار در دیوار
فقط دیوار
و هیچ قاصدکی خبر از روز نخست نخواهد آورد
که من آخرین پنجره از دردِ خویشم
و صدای ریل قطار از روی
جسدم خورده شیشه پرت میکند ،
انطرفِ من بهارستان است و دستانم
در دهانِ یک نهنگ دریا را اندازه میزند،
و پنجره میتواند با نگاهی بمیرد ...
#مسعوداسماعیلی
#پنجرها_درد_دارند
|
نقدها و نظرات
|
درود به شما .جهان سپاس | |
|
عرض ادب .ممنونم از مهرتون عالی نگاه شماست | |
|
درود و احترام ممنونم مهربانو شاعر توانایی هستید و رقص قلم عجیب زیبای دارید همراه نوشته هاتون سبق میبرم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.