شنبه ۲۹ دی
چشمانم شعر مینویسد شعری از مسعود اسماعیلی
از دفتر فاجعه ها نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۲۰ شماره ثبت ۸۶۱۰۹
بازدید : ۴۷۹ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب مسعود اسماعیلی
|
آن روز که به قداست چشمانم شفیره بسته بود
پشت تمام نگا ها بخیه دار بود
و دار دارِ انعکاس جنین در نخاع ریسمانی ام
رشته های بلد بودنم را رشته رشته میخواند .
من به اطاعت از فرمانِ چشم ها به سوگ نشسته بودم
و مدرج کلماتی که پیشینه ام مُهر می آویخت
زمین فریاد میزد به اشک های شفیره ام
کلام مکاتب بیخته از استخوان هایم ،
اینبار سقوط میکنم به انزوا
و تعلیم از تکالیفِ خوردِ شده ام را وجب به وجب
پیش میبرد آن قداست چشمانی که فقط نگاه میکند
بزنگاه از خواب به خوابی دیگر هدایت میشوم
تا پسامدی مدور که پیشانی ام را نشانه بود
من به اطاعت از هزار چشم به گراگردِ خویش می تنم
و پیله های نیمه جان را شفاعتِ چشم های دیگران بود .
سکوت از بزاغ دهان به انتها رسید
و تا گلو به گلو پیش رفت ،
انجایی که هوا به التماسِ هوا بود ،
فقدانِ نیمه جانِ خویش در التماس میسوخت
تا آغاز دیگر روز را شق شق دعا بخواند
اگر تکبر از سرانگستانِ شفیره بسته ام رسوب کند
به چشم های دیگر
خواب دیگر برای دیگر تنها سیاهی مطلق را رج میزند .
من اینبار میخواهم به جای مادرم
جهان را صدا بزنم، از گلویِ نیزه در اندامش
در ردیفی که مدرج صداها در ایستگاه نخاع دیوانه ام
صدا را صدا نمیکند
آسوده به خواب های کودکی خویش میروم
و انزجار در تناسب اندام افکارم چه بی جهت
قدم بر میدارد
گوایی کوچک کوچک شده تن را
کوچه کوچه خیابان می یابدش،
تسلیمِ شقیقه های ضرب خوردِ خویش
پیش میروم به تکاملِ تکه تکه شدنم
و انبوهیِ من در بلعیده شدنم
چون آن من مطیع تکاملِ رو به تمام شدنم
در غلیانِ کودکی ام
به فرمان نوشیدن از پستان های همیشگی
و منبسط به خورده شدن و خورده شدن
به عصیان های خصومتِ
دیرینگی شتاب میکنم.
تمامش میکنم این پیلهی هرگز پروانه نشده را
#مسعوداسماعیلی
#چشمانم_شعرمینویسد
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب و احترام .سپاس ازشما | |
|
سلام صد درود زنده باشید ممنونم که میخونید و نظر میدید این باعث دلگرمی منه جهان سپاس | |
|
عرض ادب سپاس از شما بزرگمهر | |
|
سلام عزیز ممنونم ایمان جان دوست شاعر و خردورزم | |
|
عرض ادب ممنونم زیبا نگاه شماست | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.