انگشتاتو بده به من
خان جان
می خوام با انگشتام
پیوند بدم اون ها رو
سبزه و
آب و گلاب رو
به هم دیگه آشتی بدم
گره روی گره بدم
با بند بندِ آرزوهامون می تونیم
نردبونی بسازیم
بریم به عمق کهکشون ها به دیدن پری ها
که گم کردند راهشون رو
عشقش را زندانی کردن
غول دیوها
در پستوی خراب های قلعه ی قدیمی
بدو برو طنابِ ابریشمی
هفت آسمون ِمامان جون رو
که
دار قالیش را با اون
به پا می کرد
توی صندوقچه ی
خرت و پِرتاش
تو ی کنجِ انبار باغچه
یهویی پیدا کن و
بردار بیار
جَلدی برو جَلدی بیا
حدس می زنی می خوام
برات چکار کنم
که لبخنده دلنشین روی لبات بشینه
چین پیشونت را بتونه باز کنه
به واسطه دلنازی من
یکجوریی عاشق ِ طنازه ِ
فقط مال خود من کنه
صبر کن حوصله کن
اینقده بی تابی نکن
شش ماهِ که به دنیا نیومدی
کاری کنم کارستون
که
دست به دهن بمونی
فقط خوبه نگاه کنی
هیچی بهونه نگیری
نق نزنی به در و دیوار خونه
حالا بگو تسلیم تسلیمم
دستت را روبروی دستم خوب قرار بده
ما بین فاصله دستهامون
به اندازه ی مسافت ِ
این سال ها ی جدایی
می خوام
تابی هفت رنگ برات ببندم
پاشو و
سوار شو به بال فرشته ها
بی ترس و بهونه
حالا بپر. برو
به بالا بالا ترها
اوج هفت طبقه ی آسمون ها
شکار تک ستاره ی بی نشون ها
می تونی حتی بپری
نزدیک بشی به خونه ی بهشتی
آدم و حوا
بقاپی سیب شون رو
که به خاطر یه هوس یه گاز
ما رو اسیرکردند به این
حبس ابد ِجهنم زمینی ها
بدو بدو دنبالِ تیله بچه
های کراتِ آسمونی
با ستاره ها یک قل و دوقل
قایم موشک بازی کنیم
ماه و من بند میندازیم
تو بپر و بند بازیتو کن
چکار داری به غصه ی زمینی ها
بلند بلند ترانه بخون و
بگو
عالیجناب خان جاا ااان
نخلستان وجودم رو
که تو به آتشت سوزوندی
دیدی چه راحت
آوردم توکهکشون آسمون ها
در گودی چالِ شون
زیرخاکسترشون
سیب زمینی کره ای کبابی درست کردم واسه تو
واسشون
حواست باشه
هُل نکنی
دست و پَلت
لبت رو
خدای نکرده بسوزنی و
فلفل ِجزغاله ی وسطِ جوجه کباب ها
بکنی
حالا
عشق جون
بچین یک دامن ستاره ز آسمون بیکرانه
او کوچولو ی
ستاره ی بی فروغ را هم بردار
ببریم خونه
انگار حال نداره
احتیاج به خیلی مراقبت داره
اصلا چطوره
یعنی بهتره
ماه بانو رو هم چند ساعتی امانت بگیریم
ز خدای خوبه این حوالی
ببریم به اتاقتمان
تا صبح با ماه بانو
ستاره رو تیمارش کنیم
شاید این تب از سرش
دست برداره و
بخنده به روی قشنگ ِماه ی این خونه
اصلا خوبه
تا صبح بیدار بشینیم واز هر دری حرف و حدیثی بزنیم
یه استفاده هایی از تجربه های
ماه جون بکنیم
راستی یادت که نرفته
که گفتم
ظرف سبزه ای را که کاشتی
بذار یادگاری بمونه
برای ساکنان نامریی
بالا دست نشین های آسمون پر ستاره
یادبودی از زمین کم سوی بی ستاره
وقتشه دیگه که
ماه جون را بغل کنی و
برداری بریم خونه
داستان بگیم
غش غش بخندیم و ریسه بریم
به شاخ و شونه های
قلدور ویروس کرونای
پر حاشیه ی شهر و این حوالی
برنامه دورهمی سیزده بدر بچنیم
یادت نره که
جناب تافته ی جدا بافته را
حتما
اختصاصی میهما ن کنیم
یادتم نرفته
که دل من پیش ش گرو ی
گره در گره ی
آش رشته داغ خانگی تعارفش کنیم
شاید دل خشن ش کمی نرم بشه
نیش خنده ی قشنگی بزنه
دل ما حال و هواش عوض بشه
سیزده ی ما بدر بشه
به امید خدا
سیزده بدری که قراره
توش
تب و لرز
اخم و تَخم را بیرون کنیم
از تمام خونه های
ایران زمین بدر کنیم
مهربانی را میهمان کنیم
گره ی گور آشتی بدهیم
به گوشه ی دلِ
اهل خونه ی شهر پر دغدغه ی این حوالی
یعنی
دهکده تندرستی درست کنیم
نوشته ی - روح انگیز امیدی - فرح
شیراز
1399/1/13
سیزده بدرتان بسلامتی و به مبارکی
سیزده بدر
دل مان را گره گور میدیم
به لبخند مردم مهربون
این حوالی
ترانه سرایی
سروده ی - روح انگیز امیدی -
فرح. شیراز
سیزده بدر 1399/2/13
سیزده تون بدر
غصه تون در بدر
غمتون دم در