سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        انگشتا تو بده به من خان جان می خوام

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۲۰ شماره ثبت ۸۳۵۱۴
          بازدید : ۴۸۷   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ‍ انگشتاتو بده به من 
        خان جان
        می خوام با انگشتام
          پیوند بدم اون ها رو
         سبزه و
         آب و گلاب رو
        به هم دیگه آشتی بدم 
        گره روی گره بدم 
        با بند بندِ آرزوهامون می تونیم
        نردبونی بسازیم
        بریم به عمق کهکشون ها به دیدن پری ها
        که گم کردند راهشون رو
        عشقش را زندانی کردن 
        غول دیوها 
        در پستوی خراب های قلعه ی قدیمی
         
        بدو برو طنابِ ابریشمی 
        هفت آسمون ِمامان جون رو
        که
        دار قالیش را با اون
        به پا می کرد
        توی صندوقچه ی
        خرت و پِرتاش
         تو ی کنجِ انبار باغچه 
        یهویی  پیدا کن و 
         بردار بیار
        جَلدی برو جَلدی بیا
        حدس می زنی می خوام 
        برات  چکار کنم 
        که لبخنده دلنشین روی لبات بشینه
         چین پیشونت را بتونه باز کنه
        به واسطه دلنازی من
        یکجوریی عاشق ِ طنازه  ِ
        فقط مال خود من کنه
        صبر کن حوصله کن
         اینقده بی تابی نکن
        شش ماهِ که به دنیا نیومدی 
        کاری کنم کارستون
        که 
        دست به دهن بمونی
        فقط خوبه  نگاه کنی
        هیچی بهونه نگیری
        نق نزنی به در و دیوار خونه
        حالا بگو تسلیم تسلیمم 
        دستت را  روبروی دستم خوب قرار بده 
        ما بین  فاصله دستهامون
        به اندازه ی  مسافت ِ
        این سال ها ی جدایی
        می خوام 
        تابی هفت رنگ برات  ببندم 
        پاشو و
        سوار شو به بال فرشته ها
        بی ترس و بهونه
        حالا بپر. برو
        به بالا بالا ترها
        اوج هفت طبقه ی آسمون ها 
         شکار تک ستاره ی  بی نشون ها
         می تونی حتی بپری
          نزدیک بشی به خونه ی بهشتی
        آدم و حوا
        بقاپی سیب شون رو
        که به خاطر یه هوس یه گاز
         ما رو اسیرکردند به این
        حبس ابد ِجهنم زمینی ها
        بدو بدو دنبالِ تیله بچه 
        های کراتِ آسمونی
        با ستاره ها یک قل و دوقل 
         قایم موشک بازی کنیم
         ماه و من بند میندازیم
        تو بپر و بند بازیتو کن 
        چکار داری  به غصه ی  زمینی ها
         بلند بلند ترانه بخون و
        بگو
         عالیجناب خان  جاا ااان  
         نخلستان وجودم رو
        که تو به آتشت سوزوندی 
        دیدی چه راحت
         آوردم توکهکشون آسمون ها 
        در گودی چالِ شون
         زیرخاکسترشون
        سیب زمینی کره ای کبابی درست کردم واسه تو
        واسشون
        حواست باشه
        هُل نکنی
        دست و پَلت
        لبت رو
        خدای نکرده بسوزنی و 
         فلفل ِجزغاله ی وسطِ جوجه کباب ها 
        بکنی
        حالا 
        عشق جون 
        بچین یک دامن ستاره  ز آسمون بیکرانه 
        او کوچولو ی
        ستاره ی بی فروغ را هم بردار 
        ببریم خونه
        انگار حال نداره
         احتیاج به خیلی مراقبت داره
        اصلا چطوره
        یعنی بهتره
        ماه بانو رو هم چند ساعتی امانت بگیریم
        ز خدای خوبه  این حوالی
        ببریم به اتاقتمان 
        تا صبح با ماه بانو
        ستاره رو تیمارش کنیم 
        شاید این تب از سرش 
        دست برداره و
        بخنده به روی قشنگ ِماه ی این خونه
        اصلا خوبه 
        تا صبح بیدار بشینیم واز هر دری حرف و حدیثی بزنیم 
        یه استفاده هایی از تجربه های 
        ماه جون بکنیم
        راستی یادت که نرفته
        که گفتم 
        ظرف سبزه ای را که کاشتی 
        بذار یادگاری بمونه
         برای ساکنان نامریی
          بالا دست نشین های آسمون پر ستاره
        یادبودی از زمین کم سوی بی ستاره
         
        وقتشه دیگه که 
        ماه جون را بغل کنی و 
        برداری بریم خونه
         داستان بگیم
         غش غش بخندیم و ریسه بریم
        به شاخ و شونه های
         قلدور ویروس کرونای
        پر حاشیه ی شهر و این حوالی   
        برنامه دورهمی  سیزده بدر بچنیم
         یادت نره که 
         جناب  تافته ی جدا بافته را
        حتما
        اختصاصی میهما ن کنیم 
        یادتم نرفته 
        که دل من پیش ش گرو ی
        گره در گره ی
         آش رشته داغ خانگی تعارفش کنیم
        شاید دل خشن ش کمی نرم بشه 
         نیش خنده ی قشنگی بزنه
        دل ما حال و هواش عوض بشه

         سیزده ی ما بدر بشه
        به  امید خدا
        سیزده بدری که قراره
        توش
          تب و لرز
         اخم و تَخم را بیرون کنیم  
        از تمام خونه های
        ایران زمین بدر کنیم
         مهربانی را میهمان کنیم 
        گره ی گور آشتی بدهیم
        به گوشه ی دلِ
         اهل خونه ی شهر پر دغدغه ی این حوالی
         
        یعنی
        دهکده تندرستی درست کنیم
        نوشته ی - روح انگیز امیدی - فرح 
        شیراز 
        1399/1/13
        سیزده بدرتان بسلامتی و به مبارکی
        سیزده بدر 
        دل مان را گره گور میدیم 
        به لبخند  مردم مهربون
        این حوالی 
        ترانه سرایی 
        سروده ی - روح انگیز امیدی - 
        فرح.    شیراز
        سیزده بدر 1399/2/13
        سیزده تون بدر 
        غصه تون در بدر
        غمتون دم در
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۰۹:۵۳
        بسیار زیبا بود خندانک خندانک
        ابراهیم آروین
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۳۳
        درودها
        رقص‌قلمتان‌همیشگی
        ماناباشیدبه‌مهر خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۴

        شاعر گرامی
        ما برشمادرود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        روح انگیز امیدی فرح
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۵۱
        درود بر شماهای نازنین
        سپاسگزارم
        راهنمایی ها فرهیختگان عزیز
        فانوس راه من است
        در کنار هم رشد می کنیم
        ریشه بر این سر زمین می زنیم
        سپاسگزارم
        تندرست باشید
        روزگارتان خوش
        دلتان آرام
        1399/1/14
        روح انگیز امیدی فرح
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۵۷
        درود بر شماهای نازنین
        سپاسگزارم
        راهنمایی ها فرهیختگان عزیز
        فانوس راه من است
        در کنار هم رشد می کنیم
        ریشه بر این سر زمین می زنیم
        سپاسگزارم
        تندرست باشید
        روزگارتان خوش
        دلتان آرام
        1399/1/14
        مهدی نساجی
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۰۵
        مهربانی را میهمان کنیم
        سلام بانوی گرامی
        اثری خیال انگیر و دلنشین بود... خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۰۰
        دلمان را گره کور می زنیم
        به لبخند مردم مهربان
        این حوالی
        درود بر بانوی فرزانه
        در پناه خدا مستدام باشید به مهر خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۱۵
        درود بر شما خندانک خندانک
        سید فتح اله هاشمی
        جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۳۲
        سلام و درود. دست مریزاد
        با احساس و زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4