بهاریه ای نا قابل
تقدیم به دوستان همدل
ســــاقی بیا که آمد ، فصل شکوفه باران
بشکن سبوی می را ، در جام میگساران
چون چشمهای مستت نرگس بخواب رفته
چون آبشـــار مویت ، رقصند آبشــــــــاران
بلبل بســـاط گل را ، با نغمه داده رونق
گل خنــده ی پیــاپی ، ریزد به پای یاران
گسترده چتر رنگین ، بر ســر گل بنفشه
آلاله پا گرفته است، از نو به کوهساران
دســت بهار ریزد ، بردشــت و باغ سنبل
عکس شکــوفه رقصــد در آب جویباران
در دامــن سحـر گه خورشید خنده ریزد
با بوی گل بخندد ، صبح امیــــــــــدواران
شبنـم چنان بلغـزد بر برگ گل که گویی
می قطــره قطــره ریزد از لعل گلعذاران
لغزد سبک نسیمـی بربال قاصدک ها
دارد پیـــــام یاران ، این قاصد بهـــــاران
لب گیر و بوسه بنشان ، بر لعبتان گلرخ
گل چین و نغمه سرکن با نغمه های باران
دل را بده به حافـــــــظ ، آن پیر رند دانا
نیت کن و بزن فال ، با نام بی قـــــــراران
ای یار بخت پیــروز ، بادت مبــارک امـروز
نـــــوروز باد بر تــو .... هــــرروز و روزگاران
__________(( مسعود .م
بهاریه بسیار زیبا و دلنشین بود
عیدتان پیشاپیش مبارک