چهارشنبه ۵ ارديبهشت
عالم خواب ورویا شعری از مینا جونبخش
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۴۵ شماره ثبت ۸۲۲۳۲
بازدید : ۳۸۸ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب مینا جونبخش
|
- دیشب درعالم خواب ورویا
- نشسته بودم میان باغی زیبا
- ازآن دورهاهاله ی عجیبی شدهویدا
- به سرعت نزدم آمدوبلندورسا
- به من گفت که منم ویروس کرونا
- شدم ترسان ولرزان وپرازاندوه بسیار
- بگفتم ای کروناازسرمن دست بردار
- که من باتوندارم هیچ سرنزاع وپیکار
- بخندیدوبه من گفت کای انسان
- اینقَدَرازمن مباش رنجوروهراسان
- اگرمن ازنگاهت قاتل وپرازگناهم
- جماعتی خاطی ترازخویش هم سراغ دارم
- یک جماعت دیدهام دراین جهان واین زمان
- که دارندظلم وتبعیض وجنایات کلان
- پی سلطه گری وقلدری های فراوان
- زمین بیگناه از کفرایشان هست نالان
- آسمان لاجوردی رانمودندپرغباروپرفغان
- که دیگرهیچ نمی باردازآسمان برف وباران
- خداوندبه آنهاداده نعمت های شایگان
- اماافسوس که ناسپاسندونافرمان
- حی داورازگناهشان غضبناک است فراوان
- این جماعتی که گفتم نامشان هست انسان
- اینک تو بگوکروناقاتلتراست یاجماعت انسان
- قانون عمل وعکس العمل هست دراین جهان
- نیکی یابدی هر دو برمی گردد سمت خودمان
- اگرانسان مهربان باشد و اهل احسان
- لطف خدا بر سرش می بارد بی امان
- چرا که شکرنعمت نعمتت کند افزون وفراوان
- ظلم و دلشکستن است که از کفت می برد نعمت گران
- به هرحال من ندارم زیادبه این مسائل کار
- همان طوری که بی دعوت شدم مهمان سربار
- بی خبرهم می روم ازشهر میزبانان گرفتار
- به فکرفرورفتم که ناگاه باصدایی شدم بیدار
- نوشتم آنچه رادیدم درعالم فکروخیال
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بانو بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه جهانی بود | |
|
دوبیت ازاین شعرجاافتاده متن اصلی شعر:
دیشب درعالم خواب ورویا
نشسته بودم میان باغی زیبا
ازآن دورهاهاله ی عجیبی شدهویدا
به سرعت نزدم آمدوبلندورسا
به من گفت که منم ویروس کرونا
شدم ترسان ولرزان وپرازاندوه بسیار
بگفتم ای کروناازسرمن دست بردار
که من باتوندارم هیچ سرنزاع وپیکار
بخندیدوبه من گفت کای انسان
اینقدرازمن مباش رنجوروهراسان
اگرمن ازنگاهت قاتل وپرازگناهم
جماعتی خاطی ترازخویش هم سراغ دارم
یک جماعت دیدهام دراین جهان واین زمان
که دارندظلم و تبعیض وجنایات کلان
پی سلطه گری وقلدری های فراوان
زمین بیگناه از کفرایشان هست نالان
آسمان لاجوردی رانمودندپرغباروپرفغان
که دیگرهیچ نمی باردازآسمان برف وباران
خداوندبه آنهاداده نعمت های شایان
اماافسوس که ناسپاسندونافرمان
حی داورازگناهشان غضبناک است فراوان
این جماعتی که گفتم نامشان هست انسان
اینک تو بگوکروناقاتلتراست یاجماعت انسان
قانون عمل وعکس العمل هست دراین جهان
نیکی و بدی برمیگردد سمت خودمان
اگرانسان مهربان باشدواهل احسان
لطف خدابرسرش می باردبی امان
چراکه شکرنعمت نعمتت کندافزون وفراوان
ظلم و دلشکستن است که ازکفت میبردنعمت گران
به هرحال من ندارم زیادبه این مسایل کار
همان طوری که بی دعوت شدم مهمان سربار
بی خبرهم می روم ازشهر میزبانان گرفتار
به فکرفرورفتم که ناگاه باصدایی شدم بیدار
نوشتم آنچه رادیدم درعالم فکروخیال
میناجونبخش | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.