عشق یعنی

به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده‌ی دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
(بوستان سعدی)

درود بانو فرشیدفر عزیز!

شعر بسیار زیبایی است و از خوانشش احساس خوبی به آدم دست می‌دهد و به قول جناب طباطبایی در کامنتی که ذیل شعرتان نوشته‌اند، بوی آشنایی می‌دهد.

در پاسخ به دیدگاهی که برای استاد احمدی‌زاده ارجمند نوشته‌اید، به عنوان یکی از مدیران افتخاری سایت شعر ناب از طرف ایشان موارد زیر را می‌نویسم؛ انشالله که راهگشاست.‌

شما تاریخ زمستان ۹۸ را ذیل شعرتان درج نموده‌اید؛ اما می‌گویید سالها قبل سروده‌اید و تازه به سایت گذاشته‌اید، در هر حال قبل از اینکه شما شعرتان را در سایت بگذارید برخی از مصراع‌ها و ابیات آن در لینک‌های متعدد فضای مجازی بوده است.

دو بیت پایان شعر شما اینگونه ختم می‌شود:

عشق یعنی حسرت پنهان دل
زندگی درگوشه ی ویران دل

عشق یعنی سایه ای دریک خیال
آرزویی سرکش و گاهی محال!

 دقیقا عین این دوبیت را می‌توانید در لینک زیر بخوانید:


http://eshghemamnoo2019.blogfa.com/post/16


یک مصراع کامل دیگر.
در بیت ۳۱ شعر موجود در لینک زیر:

http://www.dohamdel.blogfa.com/1387/02

آمده است:
(عشق یعنی گرمی دستان یار)
جان پناه و امنیت، اغوش یار


در شعر شما یکی از مصراعها عینا آمده و گفته‌اید:

عشق یعنی شوق درچشمان یار
(عشق یعنی گرمی دستان یار)


باز دو مصراع کامل دیگر در لینکی دیگر:

‌در بیت ۴۲ از شعر لینک زیر:

http://delfanilove.blogfa.com/post/13

آمده است:
عشق يعني با تو گشتن هم کلام
(عشق يعنی انتظار يک سلام)

  شما گفته‌اید:
عشق یعنی گریه های بی کلام
(عشق یعنی انتظار یک سلام)


همین‌طور در بیت ۱۴ شعر لینک زیر:

http://delfanilove.blogfa.com/post/13

آمده است:

(عشق يعنی لحظه های التهاب)
عشق يعنی لحظه های ناب ناب

شما گفته‌اید:
(عشق یعنی لحظه های التهاب)
عشق یعنی حسرت یک لحظه خواب

حتم‌ دارم عمدی در کار نبوده و همانگونه که خودتان نیز در پاسخ به استاد احمدی‌زاده نوشته‌اید، به جهت حافظه‌ی زیاد شعر خواندن و ارتباطی که با این اشعار گرفته‌اید اینگونه شده‌است.

عاشقانه‌هایتان برقرار
موفق باشید نازنین.

درودی دوباره بانو فرشیدفر عزیز.
شما انگار گزینه‌ی نقد رو درست متوجه نشدید.
مدیریت محترم سایت شعر ناب استاد فکری‌احمدی‌زاده از شما خواسته بودند که محبت کنید ابیات یا مصرع هایی که بعضا از شاعر دیگر است را حتما علامت گذاری کنید که خدای ناکرده حق عزیزی ضایع نگردد و گفته بودند که می‌دانم سهوی بوده. شما در پاسخ به استاد احمدی‌زاده، از ایشان خواسته بودید ابیاتی رو که احیانا مشابه اشعار دیگر شاعران هست براتون مشخص کنند‌ و من به عنوان یکی از مدیران افتخاری این سایت از طرف ایشان این کار رو انجام دادم و در ابتدای نقد هم نوشتم در پاسخ به کامنتی که برای استاد نوشته‌اید مطالبم رو می‌نویسم.
من در ابتدای نقد قبلیم هیچ حکمی صادر نکردم. گاهی در ابتدای گزینه‌های نقد شعر، ابیات فوق از سعدی رو می‌آورم؛ بدین ترتیب هم نام خداوند که به ما قدرت سخن را عطا فرمود در سرآغاز کلامم آورده‌ام و هم به‌طور ضمنی قبل از نقد، از عزیزی که وارد صفحه‌اش شده‌ام، پوزش خواسته‌ام. حالا اگر شما به‌گونه‌ای دیگر از این ابیات استاد سخن سعدی، در صفحه‌تان، برداشت کرده‌اید، دیدگاه خودتان است و من معذورم.

اگر به انتهای گزینه‌ی نقد توجه کنید، من هم مشابه همان حرف‌های خودتان رو که در پاسخ به استاد احمدی‌زاده نوشته بودید، نوشته‌ام (که گفته‌اید زیاد شعر می‌خوانم و اگر مصراعی مشابه هست، ممکنه اون مصرع در ذهنم بوده، بدون اینکه بدونم ازشاعر دیگری هست و...) بالاخره اشخاصی که نقد و نظرها رو به دقت می‌خوانند، حرف‌ها رو خوب می‌فهمند و من به عنوان یک کارشناس شعر، خوب می‌فهمم چه شعری مبتکرانه و از تراوش احساس یک شاعر سروده شده و چه شعری به تقلید از سروده‌های دیگران است و یا نتیجه‌ی ارتباط گرفتن شاعر با اشعاری‌ست که قبلا خوانده‌است؛ولو اینکه شاعرِ اولیه گمنام باشد که البته اون گمنامی هم چیزی نسبی است. ممکن است شاعری از دیدگاه ما گمنام باشه؛ اما در واقع دارای اثری مکتوب با مجوزهای لازم ارشاد باشه. خودش اشعارش رو در هیچ سایتی نگذارد؛ اما شخص و یا اشخاصی ابیاتی از اشعار آن شاعر را که از کتابش خوانده‌اند، در جایی از این فضای مجازی، بدون ذکر نام شاعر درج کنند و بدین ترتیب اشعار دلنشین، بدون نام، دست به دست بشن.

در هر حال احساس و اندیشه‌ی هر شاعری ارجمند است؛ چه گمنام باشد و چه صاحب‌نام. چه حرفه‌ی اصلی‌اش شاعری باشد و چه تنها از روی علاقه شعر بنویسد. روی این اصل، مثنوی بسیار زیبای زیر رو تقدیم می‌کنم به احساسِ و علاقه‌ی شما به شعر:

عشق يعني يک سلام و يک درود
عشق يعني يک تبلور يک سرود

عشق يعني درد و محنت در درون
عشق يعني يك شقايق غرق خون

عشق يعني قطره و دريا شدن
عشق يعني همچو من شيدا شدن

عشق يعني زاهد اما بت پرست
عشق يعني بيستون كندن به‌دست

عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
عشق يعني چون محمد پا به راه

عشق يعني آب بر آذر زدن
عشق يعني با پرستو پرزدن

عشق يعني عالمي راز و نياز
عشق يعني يك تيمم يك نماز

عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشك حسرت ريختن

عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني خون لاله بر چمن
عشق يعني با گلي گفتن سخن

عشق يعني آتشي افروخته
عشق يعني شاعري دلسوخته

عشق يعني معني رنگين كمان
عشق يعني سوز ني آه شبان

عشق يعني لحظه هاي التهاب
عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

عشق يعني ديده بر در دوختن
عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني انتظار و انتظار
عشق يعني هر چه بيني عكس يار

عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني مستي و ديوانگى
عشق يعني با جهان بيگانگى

عشق يعني بر دلي چيره شدن
دست از جان شستن و مجنون شدن

عشق يعني انتهاي التهاب
عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

عشق يعني دائما در اضطراب
عشق يعني تشنگي در شط آب

عشق يعني لاله و پر پر شدن
عشق يعني در رهش بي سر شدن

عشق يعني مبتلا گشتن به درد
عشق يعني عقل را کردي تو طرد

عشق يعني هر دمي در جستجو
عشق يعني هجرت از من تا به او

عشق يعني حرف او بر روي چشم
عشق يعني صبر در هنگام خشم

عشق يعني همچو آتش سوختن
عشق يعني چشم بر او دوختن

عشق يعني دائما در درد و رنج
عشق يعني يافتن صد کوه گنج

عشق يعني زلف تابيده کمند
عشق يعني زلف او بر پاي بند

عشق يعني خلوت و راز و نياز
عشق يعني محنت و سوز و گداز

عشق يعني سوز بي ماواي ساز
عشق يعني نغمه اي از روي ناز

عشق يعني کوي ايمان و اميد
عشق يعني يک بغل ياس سپيد

عشق يعني لحظه ديدار يار
عشق يعني انتهاي انتظار

عشق يعني حس نرم اطلسي
عشق يعني با خدا در بي کسي

عشق يعني همکلام بي صدا
عشق يعني بي نهايت تا خدا

عشق يعني با تو خواندن از جنون
عشق يعني سوختنها از درون

عشق يعني سوختن تا ساختن
عشق يعني عقل و دين را باختن

عشق يعني دل تراشيدن ز گل
عشق يعني گم شدن در باغ دل

عشق يعني در پي تو در به در
عشق يعني يک بيابان درد سر

عشق يعني با تو آغاز سفر
عشق يعني قلب آماج خطر

عشق يعني بگذري از آبرو
عشق يعني کلبه هاي آرزو

عشق يعني با تو گشتن هم کلام
عشق يعني انتظار يک سلام

عشق يعني دستها ئي را به دوست
عشق يعني مرگ در راهت نکوست

عشق يعني شاخه اي گل در سبد
عشق يعني دل سپردن تا ابد

عشق يعني سروهاي سر بلند
عشق يعني خارها هم گل کنند

عشق يعني آن نخستين حرفها
عشق يعني در ميان برفها

عشق يعني ياد آن روز نخست
عشق يعني هر چه در آن ياد توست

عشق يعني تک درختي در کوير
عشق يعني عاشقاني سر به زير

عشق يعني بگذري از هفت خوان
عشق يعني آرش و تير و کمان

عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن
عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني سوز ني آه شبان
عشق يعني معني رنگين کمان

عشق يعني شاعري دل سوخته
عشق يعني آتشي افروخته

عشق يعني يک تيمم٬يک نماز
عشق يعني عالمي رازو نياز

عشق يعني خاطرات بي غبار
دفتري از شعر و از عطر بهار

عشق يعني يک تمنّا،يک نياز
زمزمه از عاشقي با سوزو ساز

عشق يعني چشم خيس مست او
زير باران دست تو در دست او

عشق يعني ملتهب از يک گناه
غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

برداشت با اندکی تلخیص از:
http://delfanilove.blogfa.com/post/13



تمام