سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        عالیجناب ناز آن اخمت

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۴۵ شماره ثبت ۸۱۵۸۴
          بازدید : ۶۵۳   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عالیجناب 
        ناز آن اخمت 
        که وقتی 
        هیاهو و غوغا 
        بلوا می کند !
        و
        از سر خشم
        نگاهی ،
        با هزاران رمز و راز می کند؟!
        _
        و یا 
        تقدیم 
        امان نامه ای 
        به عشق
        که تو 
        تو 
        حق و
         مال منی؟!  
        _
        و
         بغض های سنگینی 
        که در دوستت دارم هایی 
        که بارها  بارها
        بدور
        از چشم ها 
        به عشق 
        یواشکی ،
        زمزمه وار
        آهسته 
        گفته بودی ؟
        _
        هر چه بود 
        هر آنچه که هست 
        خشم 
        فریاد 
        تلاقی دو احساس 
        سرکوب شده و 
        احساس به اوج رسیده ی
        دو اشنای قدیمی 
        غرور و عشق 
        در زیر لطافت ترد 
        قطرات باران 
        و چک چک ناودان 
        اشک های مروارید نشانت 
        را هم آورده بودی
        تا 
        مخفی ترین 
        زیباترین حس 
        از ازل بجا آمده 
        در وجودت را 
        تقدیم کنی 
        به ملکه ی
        ظهور 
        تازه وجودت

        در زیر باران 
        رنگین کمانی بود 
        از آبی حوض سرشار 
        از لبخندهای مردانه 
        از نارنجی درختان 
        و سبزی یراق حضورت 
        همان هلال  اخم 
        نافذ نگاهت
        لرزش دستانت
        تکیه گاهی شد 
        برای ره طولانی و بسی دور و 
        درازم __
        عشقم 
        ماهی در آسمان گذاشتی ؟
        برای روشنا مسیرمان
        و خورشیدی 
        در دست انگشتری
        _
        با بوی تند وطربناک
        خلوت بارانیم
        و بوسه بوسه 
        نگاه ها
        گدازه های فوران 
        آتشفشان غرور و 
        مذاب حلال 
        عشقت. 
        عالیجناب 
        اخم های زیبایم 
        ______
         من را برانداز می کنی ؟!!
        حق نزدیک شدن 
        به 
        فرح  
        را
        نداری 
        فهمیدی !!!
        این خط و این نشان
        این هم مرز و سیم های خار دار .
        ________
        گفتم : 
        کی همراه بودی 
        کی پرسیدی: حال و بار عشق 
        کی تکاندی غباری ز عشق 
        یا پاک کردی اشکی 
        ز گونه های تب دار عشق. 
        _______
        و یا نبود؟
        از نظر تو 
        بازی و نمایشی تراژدی ،
        و چُرکه  انداختن بر تبلیغات سود آور با صدا و 
        فکرهای نوبرانه های تمام 
        فصل ایرانی ؟
        _____
        و نقطه سر خط 
        عشق 
        اینطرف جو 
        و او آنطرف جو 
        با وحشتی به جان افتاده ؟
        که رفت از دستم دوباره 
        چون غزل گریز پای ایرانی 
        __با قهر و قیز
        پست به پست 
        هم  
        اما نه آنچنان فاصله دار ایستادند دور از هم .
        ولی او چشم بر نمی داشت 
        پلک بر هم نمی گذاشت 
        که مبادا 
        بگریزد و 
        سر از تور شکارچی در آورد؟!
        _____

        با نردبانی 
        به دست 
        نرمک نرمک پیش آمد و
        گفت : 
        عشق 
        نمی خواهی به احوالپرسی 
        روی مهتابی ماه بروی؟_____
        یا در تنهایی و این تاریکی 
        چون ستاره ها 
        سو سو کنان 
        به استقبال و روبوسی قرص قمر 
        آن مه شب چهارده 
        دوان دوان بروی ؟؟
        _____
        دلت تنگ نشده ؟
        به دیدار مجدد 
        نیلوفر آبی تالاب انزلی 
        که با هزاران زحمت 
        قد کشیدهِ بر اوج آسمان .
        به پای گُشای نو عروس 
        ماه نوی 
        تازه تابیده بروی ؟؟
        ______
        اولین بار اشکش را دیدم 
        با بغض آهسته گفت : 
        آن نسیمِ خنکای بهاری 
        که مدام می پیچید در لابلای 
        گیسوانت و 
        و می تکاند دامن گلی گلی 
        چین دارت 
        وفوت می کرد سوزش ِ
        زخم های راهت 
        و پراکنده می کرد .
        کلاغ های دور و برت و 
        اجسام سرگردان جهان. مزاحم اطرافت را
        من بودم.________
        پرسیدم :
        آنکه نردبان را محکم 
        گرفته بود ؟ 
        تو بودی؟؟؟
        _____
        و آنکه
        در پیچ پیچ ترسناک  زندگی 
        دستم را می گرفت ،
        ودر خلوت ها و 
        سکوت های بکر راز و نیازم
        نازم را می خرید 
        ودر نقطه های صفر عاشقی 
        تنگ به  آغوشم می کشید،
        نکند 
        تو بودی ؟؟_______
        در تونل ها و جاده های صعب العبور روشنای هدایتگرم بود ؟
        حتما 
        تو بودی ؟!
        _
        در ریزش و خیز ش ها 
        فرازها و فرودها 
        نبردها و جشن و سرورها 
        همراهم
        جانِ جانانم ۰
        نه تنها بر اوج آسمانها م
        بلکه در  قعر و عمق تاریکی هام 
        در چاه ی بی کسی و تنهایی ها م 
        ودر زمستان زمهریر 
        جواب سلام های بی جوابم 
        تنها تو بودی 
        تو
        ونکند 
        زمانی که ازرفتارهای  آزار دهنده 
        کز می کردم  و آرام می شدم 
        در آغوش امن.
        تو بود ؟؟
        و زمانی که می آمدی 
        به حضور و شهود و سجودم ۰
        حتما 
        بلاشک 
        عین الیقین 
        تو 
        عشقم بودی 
        __
        حالا بیا 
        به تکرار 
        هزار هزار بار بگوئیم
        با حضور او
        ما 
        صبور 
        شجاع و 
        عشقیم .
        و بی اذن 
        او 
        هیچیم
        هیچ 
        نویسنده و سِراینده - 
        روح انگیز (فرح ) امیدی 
        - شیراز
        1398/10/16
        شبانگاه و طلوع صبح 
         
        دوشنبه 16/ دی ماه / 1398
         
        ...   
        ِ
        ارادتمندم
        دکلماتور و گوینده و ایده پرداز 
        و مقاله نویس و نویسنده ۰
        روح انگیز (فرح ) امیدی _ شیراز
        1398/10/18
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۲۲:۳۰
        بسیار زیبا و طولانی است خندانک خندانک
        شریف شریفیان
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۴:۱۹
        درود بانوی هنر مند وعزیز
        عالی بود
        روزتان مبارک
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۲۷
        سلام
        از طول بکاه و به عرض بیفزا
        درود ---------------------------------- خندانک
        شریف شریفیان
        شریف شریفیان
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۲۲:۲۳
        سلام استاد عزیز
        خیلی سخت گیری نفرمایید
        همین هم عشق است
        که در عرصه شعر و ادب هستند
        ببخشاییدم با سپاس خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۰۰:۳۹
        سلام
        استاد شریفیان عزیز
        اولا - عذر تقصیر
        دوم - تکلیف ادبی است که در سایت شعر قوت و ضعف آن بیان شود
        وگر نه این توهین به شاعر است که شعر را نخوانده نظری بدهیم و رد شویم.
        هربار روی صفحه حدود نود شعر به اشتراک گذاشته میشود
        پس برای اینکه منصفانه باشد میبایست حدالامکان کوتاه و گزیده بنویسیم
        وگر نه برای هر صفحه سایت دوسه روز وقت باید صرف نمود
        با احترام . خندانک
        سمیرا_خوشرو
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۵۰
        درودها مهربانوی عزیز،روزتون مبارک🌹🌹🌹💕💕💕👏👏👏👏
        مسعود میناآباد  مسعود م
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۰:۴۴
        سلام :
        ولادت زهرای اطهر وروز مادر بر شما مبارک باد
        --------
        مادرم

        پرنده ی نگاه من نشسته در حوالی ات
        بهشت زیر پای آن نجابت شمالی ات

        چه عاشقانه خنده را به آسمان گره زدی
        بیا که رشک میبرم از این فراغبالی ات

        دلم گرفته مادرم کجاست روستای تو
        مرا ببر به خلوت همیشه سبز شالی ات

        به شوق دستچین تو تمشکهای باغ ما
        رسیده اند در تب عبور احتمالی ات

        به پای پاکی تو هیچ چشمه ای نمیرسد
        که رنگشان پریده در برابر زلالی ات

        هنوز همچو صبح های کودکی نشسته ام
        که چای را بنوشم از سماور ذغالی ات
        ...........
        بهشت زیر پای آن نجابت شمالی ات
        ----------------------------- خواننده ( سالار عقیلی)
        امیر مسعود شفیق
        دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۴۶
        سلام ودرود
        شاعر ارجمند ..... خندانک خندانک خندانک
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۰۱
        خدایی قشنگه
        زیبا سرودین بانو
        ولی طولانیه
        ادم خسته میشه تا نصفه خوندم
        حیف این همه زیبایی رو
        که فصل به فصل نکردین
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4