دلتنگی با خدا

مادر خدا بیامرزم می گفت
پرستو ها از مکه
از پیش خدا می آیند
پاییز دلتنگی را می برند
در بقچه هایشان بهار عافیت می آورند
دلت را به قاصد خدا بده
بی واسطه پیش خود خدا می برد
یادم باشد
به پرستوها بسپارم
از پیش خدا که می آیند
چینه دان خود را پر از آروزهایم کنند
نکند آنها بعد چند ماه
فراموش کنند
اما هنوز آنها از آبی آسمان می آیند
هر آنکه دل در گرو خدا نهد
عشق را همراه خود می کند
من به خدا عشق خواهم وزرید
غزل ها شیوا
را به سوی او جاری خواهم کرد 
قصیده ای شور انگیز
در مضمون مهربانی و عشق
دو بیتی زیبا در آسمان‌
یادگاری حک خواهم کرد.
شاهدی که محبت گناه نیست

وقت دلتنگی
هنرمندان به هنر
شاعران به شعر
عاشقان به دلبر
واعظان به منبر
ریاکاران به تظاهر

من بی من
به تو پناه می برم
جبار توانگر
نقاش، نگارگر، صورتگر
حاکم دادگر
جلیل گرانقدر
ماجد بزرگوار
اول و آخر
در بر و ظاهر
مجیب و فراتر
دریاب مرا، نازنین تراز نگاه مادر
قادر فرزانه
بخشاینده
اطمینان دهنده
نگهدارنده
آفریننده
فرو کاهنده
شروع کننده
بازگردانده
زنده کننده
روزی دهنده
پاینده

بی پناهم، پناهم ده
بی دل و جانم، جان پناهم ده
عاجز و درمانده ام، جا و مکانم ده
را به سوی او جاری خواهم کرد