بی اعتنا شده ام
بی اعتنای جهان
بی اعتنا به هر چه تابلوی خطر تردد آهو
بی اعتنا به تمام تابلوهای ورود ممنوع
بترس آهوی من
که دیگر بر ضامنت اعتنایی نخواهم کرد
و یک روز
در تابلوترین مکان شهر
ورود خواهم گشت در تو
در سرتاسر وجود دروغینِ پر از فریبت
و در پارک ممنوع ترین جای تنت
اطراق خواهم کرد
گیسوانت را
سفت
میان سرپنجه مردانه ام
و به دور از
محیط بانان اطرافت
در گلعذار چشمت
کمین خواهم کرد
زل بسته به آن چاه عمیق و سرد
که پخش میکند
هرازگاهی شراره های آتش عشق
برای چیدن از باغستان لبهایت
آنقَدَر لِفت خواهم داد
تا غرق شوم در تو
بگیرم جانی دگر
و آنقدر نسخه ها زمن رایت شود
تا به کنارت
افتتاح کنم
فرمانداری شهر جدید عشق
و تو را رئیس اوقاف آن شهر میکنم
تا وقف کنی عشق بی پایانت را
خودم در رأس شهرداری
از جا بر میکَنم
تمان آن تابلوهای مانع از ورود در تو
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.