سه شنبه ۱۵ آبان
|
دفاتر شعر احمد ابراهیم زاده
آخرین اشعار ناب احمد ابراهیم زاده
|
باران ببار!
باران ببار و بشوی!
باران ببار و ببر...
ببر هر چه که در ما
کهنه ی خاک را
پشته ی گور را
سینه ی سوز را
می پرستد...
نو کن
پوسیده خیالمان را
بشوی
گرد و غبارمان را
بمیران
تشنگی انتظارمان را...
ببار باران! ببار باران!
ببار که تو را سالهاست
بر خشک چشمانمان
جشن میگیریم
اما این برهوت را
خیس اشک،
چاره نیست...
ببار
که شاید بهار
باز هم
سوی ما بتازد
ارتش شکوفه را
بر عریان درخت
فرمان هجوم دهد
دژ بی دفاع دل را فتح کند
شاه شرور شهر را
گردن زند
و جشن سال نو را
بر گور زمستان
پایکوبی کنیم...
ببار باران
پرده ی سیاه ابر را
پاره کن
انتظار خورشید
برای بیعت با خاک را
پایان بخش
کور رنگی جهان را
به رنگین کمانی،
نشاط آور کن...
ببار ای سرود فلک
ای نزول نت های روحانی
ببار و به رقص آر
خفته جوانه های امید را
شاید نهالی رویید
خدا را دید
عروج را
بر عرش نقاشی کرد
خیال پرواز را
خاطره ساخت
شاید ما هم یاد گرفتیم
شاید ما هم اوج گرفتیم
ما هم
خدایی شدیم...
|
نقدها و نظرات
|
درود زیبا سرودید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شورانگیز و زیبا بود
برای او ج گرفتن باید عاشق بود