سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غروب پر طلوع

        شعری از

        احمد ابراهیم زاده

        از دفتر زمزمه های خیس نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۰۰:۱۰ شماره ثبت ۷۹۷۰۹
          بازدید : ۳۵۷   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد ابراهیم زاده

        سال ها پیش به تن پوشیدم
        جامه ی تغییر را
        به گریز از دیروز، به گریز از سرما
        به گریز از قفس خانه ی خاموش خیالات مُحال
        که در آن پنجره ها مرز میان منِ تنهایی ها
        وَ منِ گم شده در پوچ نگاه مردم بی روح بود
        ناامید از فردا
        خسته از دست به دست رفتن خورشید میان شب و ابرِ شب دوست
        خسته از زل زدن مرد درون آیینه، با نگاهی بیمار
        در خیال روشنیِ فال فردا در نجوم آسمان
        در خیال شستنِ تاریک دل،
        در خلوصِ نوربخشٍ خاطرِ خیسٍ خلیجِ مهرْبان
        کُشتم آخر انتظار پیر دل بسته به شرق بُخل را
        گشتم اما رهسپار غرب دور
        شهر مروارید رخشان پیش روی
        سایه های ممتد تاریک اما پشت سر
        شهر نور و شهر نور و شهر نور
        شهر پنهان های پیدا از هجوم آفتاب
        شهر نومیدی تور و قلاب
        شهر رقصیدن ماهی به سرود امواج
        شهر مرغان سپید اوج باز
        هر غروبش دریا
        دست میراند به سقف لاجوردی زمین
        تک چراغِ اتشینِ عالمْ افروزش را
        بی هوا می دزدید
        مردمش با لبخند
        با نگاهی آشنا
        به من غرق در آفاق غروب
        یکصدا میگفتند
        این دل انگیز ترین لحظه برای بغل و بوسه و عاشق شدن است...
        من به دنبال خدای رنگ ها
        در تکاپوی طلوع
        در پی رنگین کمان
        دو دهه با هنگ بی رنگ زمان جنگیدم
        دفتر خاطره اما اینجا
        با غروبِ سرخ رنگِ وصلت ِخورشید و آب
        بوم نقاشیِ رنگْ بازان شده
        در ملاقات نخستین دلم با دریا
        محو زیبایی غرب آتشین
        گوش میدادم به آهنگ سواری نسیم،
        بر تن امواج دریا دیده ی ساحل نشین
        میسرودم شعری از اعماق دریاهای دل
        مینوشتم روی شن های شهود
        شعری از جنس خدای آذرین
        در میان باغ بی پاییز تن
        در میان این همه احساس خوب
        خانه ی دل همچنان تاریک و سرد
        دیدم اما من در آن سوی گلستان خیال
        در میان مردمان شهر نور
        دوره گردی پاکباز و بی غرور
        دوره گردِ مهربان
        در ازای یک سیب از درخت لبخند
        وعده ی فردایی، به سپیدی پر قو می داد
        از دل زرین مرد دوره گرد
        از نگاه مردم نیکو سرشت شهر غرب
        پاسبانی ستاره از قرین ماه در ژرفای آب
        سحر لالایی ساحل، خواب شیرین، خواب ناب
        آموختم
        که در این شهر که سقف دلها، پهنه ی عرش خداست
        عاقبت خواهم گفت
        اخر قصه ی من هم زیباست...
        عاقبت می آید
        او که با آمدنش هر چه پس از او آید
        گر که نیکوست از اوست
        یا از او بهتر نیست
        بد اگر پیش آید
        تا که او هست غمی نیست که نیست
        او که با آمدنش خانه ی دل از ملالت خالیست...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۵۹
        درود
        زیبا بود
        جسارتا آهنگ نیمایی ؟ خندانک خندانک
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۰۸
        درود بر شما
        منظورتون این هست که اهنگ نیمایی نداره شعر؟
        اگر بیشتر در موردش توضیح بدید ممنونتون میشم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۲۶
        درود شاعر جوان
        شعر زیبا و خواندنی بود
        مانا باشید
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۱۲
        درود بر بانوی ادب
        بزرگوارید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ۰۹:۱۲
        سلام شاعر گرامی
        بسیار زیبا بود
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        ببخشید روی قانومندی های شعرکلاسیک بیشتر کارکنید
        ولی شعر قشنگی بود
        غزل نبود
        استعداد خیلی خوبی داریدحتما موفق خواهی شد
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۱۱
        درود بر شما استاد بزرگوارم خندانک خندانک خندانک
        درست میفرمایید اشتباها فراموش کرده بودم نوع شعر رو انتخاب کنم.
        منظورتون از قانونمندی های شعر کلاسیک چیه؟ کدوم قسمت شعر رعایت نشده؟ خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمودرضا رافعی (رافع)
        چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۵۲
        وعده ی فردایی
        به سپیدی پر قو می داد
        زیبا و روان ، درود خندانک
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۱۲
        سپاس از شما استاد عزیزم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        باقر رمزی ( باصر )
        جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۰۳
        سلام و دورد استاد بزرگوارم
        تقدیم برای یلدا


        فرهاد

        اى دريغا كز زمان تنها به ما فردا رسيد
        كو رسيد اما چه سودى زو شب يلدا رسيد

        با تو هر دم يار ديرين واژه ‏ام منظور بود
        بى تو اى محبوب خوبان جمله بى‏ معنا رسيد

        جان و دل ار سوخت از سوداى افيون بود و چشم
        چون نظر افكند و نوميد عاقبت اينجا رسيد

        يا رب اين غوغاى بر جا مانده از تقويم چيست؟
        كين زمان در پاى گلها سايه‏ ى يغما رسيد

        دل چه خوش بود از سبويى از مى پيمانه‏ اى
        سنگ جهلى چون شكست پيمانه را صهبا رسيد

        بس كه بر دل وعده‏ ى امروز و فردا داده ‏ام
        دل بهر گل مى‏ رسد گويد كه آن رعنا رسيد

        خار دوران را به چشمم گر نهادند جاهلان
        دم فرو بستم به عزلت گفتم از دانا رسيد

        جام پاكى را به سر كش باصر از لطف خداى
        اين بود پيمان او كو از لب زيبا رسيد

        باقر رمزی باصر
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۵۶
        درود بر شما استاد باصر بزرگوار
        یلدا بر شما هم مبارک
        لذت بردم از قلمتون خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد خسروی فرد
        سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۸ ۱۷:۴۵
        درود بر شما
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        احمد ابراهیم زاده
        احمد ابراهیم زاده
        سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۴۵
        درود بر شما استاد بزرگوارم
        سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4