سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        تلاش مذبوحانه ی شیطان

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸ ۲۰:۴۲ شماره ثبت ۸۰۳۱۴
          بازدید : ۳۴۲   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        تلاش مذبوحانه ی شیطان
         
         صدائی آمد ازتاریکیِ صحرا ،
         " یا زهرا "
         تو ای مادر، دیدی ازبهشت با ما چه کردند ؟
         با حسینمان ، آن تاجِ سرِ دردوجهان ، آنها چه کردند ؟
         یعنی ، سخنِ حق بهرباطل ، به این حد سخت و دشوارست ؟
         که گلبرگهای گلهامان چنین ازهم زدودند مثله کردند ؟
         
         دل زینب پُر از یاد خدا بود مرثیه میخواند
         دلش آرام بود برحق ، دمادم او دعا میخواند
         
         کنون سختی برای جسم ها بود
         برای رفتگان حق ، دگرسختی نبود ،
         تبسمهای زیبای خدا ، بر روحهای پُرطراوت ازخدایی بود
         همان روحی که درآغازخلقت ، خدا درکالبدهاشان دمیده بود
         همان روحی که امرسجده را بهر" ملائکِ خداوندی " شنیده بود ،
         سپس آن جلوه ی گسترده ی موج ملائک را ،
         به چشمانش بخوبی دیده بود
         
         کنون یک قافله ایمان بسوی مرکزکفروفساد وشب قدم برداشت
         کنون یک لشکرِ دربند ، خنجرهای کفرافکن به جنس اشک ،
         وَ الحانی که حق بود را به دستان دلش برداشت
         
         همه جا موج اشک بود که میبارید ،
         بطوری که همه لشکرگه شیطان ، به خود لرزید
         اینهمه عاشق ، بس ناممکنی را دیده بونند که حتی اهرمن ، ترسید
         
         سوزدل با سوزناله، سوزسرماهای شبهای بیابان مهیب، به هم آمیخته شد،
         سوزها درهم گره خوردند ، حال ،
         دلهای سیاهی هم ،  طوفانی شد وپخش زمین شد ، بد به هم ریخته شد
         
         ناله و نفرینِ موجِ بی گناهان ، پر شد درصحرا ، چه ها میکرد
         واقعا دیوها نمیدانند یک نفرین ، ازیک بی گناه ویرانیِ محض است ؟
         حال ، نفرینِ یک قافله معصوم ، با دیوان چه میکرد ؟
         
         باقیمانده ی لشکرگه ایمان تماماً خون جگر بودند ازدشنه ،
         خفاشهای کفرهم دائماً بودند، بس به خون پاکِ " آن عزیزان خدا "  تشنه
         
         
         لشکرِ کفرِ ذلیل با خود گفت :
         درست است  که به میدان نبرد ، شمشیری آخته جان ما را می ربود
         اما ،
         آنهمه آسانتر ازاین بیشمارشمشیرجنس آه است ،
         که تکاتک داشت بس فردای ما را می ربود
         اینهمه چشم ، قصد رسوا کردنی داشتند که ازجنگ هم مهمتربود
         دگر کاری هم نمیشد کرد ، کار از کار گذشته بود
         پشیمانی دگر سودی نداشت اصلاً ،
         یزید و لشکرش ، مانند قوم طاغیِ فرعون ،
         آب رسوائی به حد مرگ ، زسرهاشان گذشته بود          
         
         بهمن بیدقی 8/9/98 کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۱۹:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۱۶
        باسلام وعرض ادب واحترام
        ممنونم از نگاه پر مهر ومحبتتان
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۵۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا در وصف غیرتمندی مردم شریف ایران
        شهادت سردار سپاه اسلام تسلیت خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۸ ۰۰:۴۲
        باسلام و عرض احترام
        ممنونم ازشما
        امیدوارم ملت عزیز ایران همیشه با پیروی از 14 معصوم بزرگوار و صالحین پاک ، موفق و مؤید باشند.
        روح آن سردار گرامی و تمامی شهیدان و همه آنها که عمرشان را در راه خداوندمهربان صرف نمودند قرین شادی.
        ارسال پاسخ
        مرغ آمین
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۲۸
        درود خندانک

        🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

        هر چند که باغ از غم پاییز تکیده
        از خون جوانان وطن لاله دمیده
        صد گل به چمن در قدم باد بهاران
        میروید و صد بوسه دهد بر لب باران
        ققنوس به پاخیزد و باجان هزاره
        پر میکشد از این قفس خون و شراره
        با برف زمین آب شود ظلم و قساوت
        فرداش ببینند که سبز است دوباره

        #هیلا صدیقی

        🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۵۹
        باسلام وعرض ادب واحترام
        ممنونم از نظر پر از مهر و محبتتان
        وسپاسگزارم برای ارسال این شعر زیبا و دلنشین
        درود برشما بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6