"دوباره تنهایی"
تووی ذهنم سکوت انباری است که پر از بمب های ساعتی است
کوه آتشفشانِ کاغذ ها در دلش خاطرات خط خطی است
***
پای میز همیشه یک رنگم می نشینم که درد دل دارم
دفترم باز زیر باران ماند گریه کرده دوباره افکارم
***
قلمم را دوباره نخ کردم واژه واژه کنار هم چیدم
از درختت همیشه خوشحالی از درختم همیشه غم چیدم
***
ساعت روی میز بیمار است قرص خورده است و باز هم خواب است
زخم لب باز کرده ی من را مرحمی نیست گرچه بی تاب است
***
می نویسم "دوباره تنهایی" سوت و کور است خانه ی سبزم
کاش می شد دوباره برگردی بی قرار است شانه ی سبزم
***
شهر پروانه های پیرهنت شمع ها را دوباره عاشق کرد
تا سحر با تو قصه می بافم تا سحر می توان کمی دق کرد
***
غنچه ای در جهنم ذهنم سبز می شد شکوفه می زد باز
لا به لای سیاهی امشب کوک کرده به رقص آتش ساز
***
قاصدک آمد و گلی آورد آرزو کرده ام که او... رفتم
گریه هم سهم کودکان باشد من که مردم همیشه سرسختم
***
قهوه تلخ از دهن افتاد زندگی که همیشه بی او نیست
گرچه قلبم پر از ترک شده است قلب یک مرد، بند به یک مو نیست
***
آتشی در میان ذهن من است خاطراتِ سیاه می سوزد
چرخ خیاطی قدیمیِ مان قلب من را دوباره می دوزد
"محمدامین آقایی"