دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر محمد حسن زاده چلچله
آخرین اشعار ناب محمد حسن زاده چلچله
|
مارهای لزران موی تو
( از عاشقانه های کتاب جدید و در دست چاپم با همین عنوان)
سرد است و برگ ریزان
شبهای کوهساران
مهتاب زپشت ابر
پیداست و هم پنهان
من چون شبهی در باد
هر سو چه سرگردان
چشمان تو در چشمم
دستان تو در دستام
ناگه شد این هنگام
طوفان و رگباران
یک باد پاییزی
کرد چارقدت را باز
آن چارقد گلدار
پروانه شد در باد
آن سوی جنگل رفت
افتاد ته مرداب
گیسوی تو شد هرسو
ماری سیه و لرزان
چنگم فرو در مو
زد حلقه به دستم مار
هر موی تو شد نیشی
کشت غصه و هر غم را
هر نیش تو جامی شد
جامی ز شراب ناب
هر پیک ز جام تو
من را بکند از خود
هر جام تو کردی پر
روئید پری در پوست
با مویِ تو من گشتم
سیمرغِ رهایی بخش
رفتم تا پای ماه
دیدم که بازم هست
دل گفت بیا پایین
من ماهِ خود دارم
گفتم به ماه خود
ای ماهِ زیبایم
ای تو که مویت مار
بنشین کنار من
یک مرده صد ساله
با نیشِ تو جانی یافت
غم هایی چه بی پایان
با نیشِ تو پایان یافت
انگار شدم عاشق
با موی پریشانت
انگار شدم آهنگ
با تارِ موهایت
چون مورچه ایی مجنون
بی شاخک و در هر سو
در باغ موهایت
حیرانم و حیرانم
مستم ز بویِ مو
موهای روبازت
گلزارِ مویِ تو
خوشبوترین باغ است
مفتونی و مستیم
از بوی این باغ است
باران زده کوه را
مویِ تو شد چترم
در سوزِ پائیزان
من زیرِ این چترم
گرم از نفس هاتم
در کوهی از یخ ها
انگار مسیحایی
با هر نفس برخاست
خوابم چه سنگین است
در کلبه یِ موهات
بوسم سرِ زلفت
در این شبِ تاریک
کاشکی تو اِی امشب
هرگز نشوی فردا
ای ماه بتاب امشب
تا آخرِ دنیا
خورشید طلوعت را
بردار از این فردا
ای زلفِ مشکینت
شب هست وماهش تو
بنشین کنارِ من
نگذار شوم تنها
تنهایی یک درد است
دردی چه بی همتا
تنهاترین تنهاست
همتای بی همتا
ای کاش که تو هرگز
پایان نگیری عشق
پایانِ تو مرگ است
مرگی پلید و زشت
از غصه یِ پایانت
چشمانِ منست باران
بارانِ دو چشمانم
تقدیم به شما یاران
محمد حسن زاده (چلچله)
پایان-3 آذر 1398 ساعت 15/2 بامداد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.