سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بعد از این

        شعری از

        سودابه طهماسبی

        از دفتر اسیــر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۰۲ شماره ثبت ۷۸۶۲۴
          بازدید : ۱۰۲۸   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سودابه طهماسبی

        بعــــــــد از این
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
         
        بعداز این….
         بر سنگفرش های خیابان های شهر
        رد پاهای تو را می جویم از هـرجای شهر
        با قدم هایی که از در بدری خواهد سرود
        همـصدایم ، با صدای مبـهم نجوای شهر
         
        تا خیالم بـا تـو در حال و هوای گفتگوست
        معنی سرگشتگی هایم برایت ، جستجوست
        هرکسی می گوید از گم کرده های راه خویش
        مثل من با انتهای جاده هایش ، روبـروست
         
        می روم چـون رهگذرهای غریب و آشنا
        بیـن بـودن یا نبودن مـانـده ام ، بی اعـتنا
        می کشم خـط و خطوط ساده ای را از عبور
        در مرور خاطره هایت ، همیشه بی صـدا
         
        بعد از این ، در رفت و آمدهای تند روزگار
        هـمصـدایم بـا صبوری های فـصـل انتظار
        تا که عمرم بگذرد هر لحظه اش با یاد تو
        می سپارم لحظه ها را دست عمر آزگار
         
        همصدای خانه ام وقتی که بغضش می شکست
        یا نم بـاران بروی پشت بامش می نشست
        همصدای ناودان بودن ، کنار جوی اشک
        در هـوای درد دل گاهی کمی بیهوده است
         
        در هوای درد دل ، در خلوت هرجای دور
        همصدایم با صـدای سینه ی سنگ صبور
        سایه های غم که می افتاد ، روی شانه ام
        نقش آن پیدا نشد هرگز به زیر پـای نور
         
        تا نوشتم شعری از دوری ، جدایی ، از سفر
        روی دیـوار تـمام کوچه هـای بی خــــبر
        دیده ام در پای دیواری که یادی مانده ست
        می نویسد یادگاری زیر آن ، یک رهگذر
         
        ساربان آهـسته ران کارام جانم می رود*
        با صـدای دل کـه بـر روی زبـانم می رود
        همصدای زخم های کهنه ای ، آهَش هنوز
        از نـهـادم ، تـا بـه اوج آسمـانـم می رود
         
        با شلوغی همدم و همراه و هم آوا شدن
        هم صدای بی کسی در گم شدن ، پیداشدن
        نیمه شب ها ، خستگی از دردهایم می سرود
        تا سَحَر با دو دو ِ چشمان خود همپا شدن
         
        مـثل بن بستی که در راهش ندارد ادعا
        بعد تو خالی شدم از اشتیاق کوچه ها
        همصدای سنگفرشی در خیابان های شهر
        ردپایت ، بی صدا همواره
        می خواند مرا

        ..........................................................
            
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۹:۰۴
        هم صدای شعرتان بودم بسیارزیبا در اوج بانوی ادیب خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ۱۹:۲۱
        درود نازنین بانو خندانک

        زیباست خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۰۶:۲۴
        درود و ادب
        احسنتتان
        خندانک
        موفق اشید
        خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۴:۱۳
        درود مهربانو
        چون همیشه زیبا نگاشتید
        محمد شمس باروق
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۶:۵۱

        می روم چـون رهگذرهای غریب و آشنا
        بیـن بـودن یا نبودن مـانـده ام ، بی اعـتنا
        می کشم خـط و خطوط ساده ای را از عبور
        در مرور خاطره هایت ، همیشه بی صـدا

        عالیه خوب بانو
        عبدالامیر الهی(مسکین)
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۷:۴۲
        درودها استادم
        بسیار زیبا و دل نشین می سرایید
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۲۴
        با یک دنیا ارادت وسلام
        لذت بردم
        دستمریزا
        هزاران درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ۰۰:۵۱
        عرض ادب و سلام خندانک
        درود همشعر گرامی
        زیبا و دلنشین سرودید خندانک
        حسن  مصطفایی دهنوی
        شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۲:۴۸
        درود ها بانو
        بسیار زیبا سرود ه اید
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عنایت الله  ایرانمنش ( م تکخال )
        شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۳:۱۳
        سلام و درود بر بانو طهماسبی گرامی
        بسیار زیبا سرودید . مرحبا بانو
        پیروز و سرافراز باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صمد نجفی ( فتاحی )
        دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ۲۳:۳۱
        🌹🌹🌹🌹 بسیار زیبا و دلنشین شاعر بزرگوار
        آذر جهانی
        چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۳۵
        سلام استاد گرامی
        زیبا بود موفق باشید
        زینب بویری (خزان)
        دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۱۰
        درودبرشمابانوی ارجمند
        بسیارزیباولذتبخش بود خندانک
        اعظم قارلقی
        پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۹:۰۱
        درود مهر بانو خندانک خندانک خندانک
        آفرین خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5