دو رباعی

درودبرشما
حضورمجددتان راخوش آمدمی گوییم
موفق باشید

درود بزرگوار
به شعر ناب خوش برگشتید
سروده زیبایی را هدیه آوردید
خرم و خوش باشید

درود بزرگوار

خوش برگشتید به محفل ناب

شاعرانه‌هایتان ماندگار

سلام :

میان ابرو وچشم تو ،
صد غزل خفته است
هزار قافیه ناب و بی بدل خفته است

شبیه باغ گلی ،
شک ندارم از این رو ست
که در لبت افسانه ی عسل خفته است

نگاه مست تو در جان من هیاهوکرد
پس نگاه تو صد زلزله ، گسل خفته است
اگرچـــــــــــــــــــــــــه زردی پاییز را به سر داری
هزار ماه بهشتیت ، در بغل خفته است ــــــــــــــــــ امیر حسین مقدم
............
خوش آمدی کبوتر جلد من به آشیانهء خود
دوباره آیم و نوشته خواهم .

با غرض سلام
قلمتان مانا ونویسا باد
شاعربزرگوار
هزاران درود درود
خوش آمدید وخوش باشی همیشه

امشب غزلی به قامتت خواهم دوخت
شمعی پس هر قافیه خواهم افروخت.
بسیارزیباو دلنشین استادمقدم عزیزخوش اومدیدبه جمع دوستان خودت

هرچه غزل بود به غمخانه رفت
هرچه عسل بود به شوراب برد

هرچه به سر بود به زندان کشید
هرچه به دل بود ، به دولاب برد

اشک زچشمان خدا شد روان
اشک خدا سیل شد و آب برد . ( امیر حسین مقدم )

درد ها .......
دوست هم دوست قدیم

درود بر شما استاد مقدم گرامی
بسیار زیبا می سرایید
دستمریزاد

به امید موفقیت

ممنونم جناب مقدم زیبا بود

از حضور سبز یکان یکان شما ممنونم
مهرتان تا همیشه مستدام

سلام
ودروتان جناب مقدم گرامی
سروده هایتان را خواندم
سرشار از حس های ناب
برقرار باشید تا همیشه ایام