سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 14 آذر 1403
    4 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 4 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۱۴ آذر

        هرچه خدا خواست همان میشود

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۵:۱۰ شماره ثبت ۷۷۷۲۱
          بازدید : ۱۶۵۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        هرچه خدا خواست همان میشود 
        من نگران، تو نگران، ما نگران، تا به کِی؟
        غصه ویترین شده بر اکثر رخساره ها،
        حالت وارفته ی بی شُکرخدا ، تا به کِی؟
        هرچه خدا خواست همان میشود
        گر بدَوی، هیچ درست میشود؟
         
        عمری بسوی دنیا تاختیم
        هرچه هزینه ست همه پرداختیم
        حال که آن را به بغل یافتیم ،
        مرگ بیامد که : شد وقتت تمام
        زلزله ای شد به تن ،
        : اینک چرا؟
        تازه قرار بود فردا ، قلم و کاغذی
        جورنمایم همه آرم در آن ،
        لیست تمام همه آغازها ،
        را که بَنا بود برآرم بجا
        نیت و گفتار وعمل های پاک
        تا که بنابرهمه برنامه ی بنگاشته  ،
        آغازشود زندگی
        مرگ بگفتا که مگر وقت به دستان توست؟
        خواست ما، خواسته ای اَبتَرست، هرچه خدا خواست همان میشود
        گر بسرایی تو سخن پاره ای،
        درنظرت ، هیچ درست میشود؟
        راست میگفت ، زمانی ...
        جوانی و صحت را ، همه را داشتم
        آیا به مقدارکفایت جهت آن سرا
        توشه ای مقبول، قد زندگی - آنهم نه بی مرگ ، فقط زندگی -
        لایق یک زندگی اخروی ، جمع نمودم؟ که به کارآیدم ؟
         
        عقل که این ماجرا را گوش داد، ساکت و خاموش، فقط گوش داد
        با ادبی خاص بگفتا: که بگویم منم ؟ این نظر خویش بگویم منم؟
        (وقتی به آن عالِم مستور، بگفتم بگو)
        گفت: دراین رود پرازآب، که نامند وِرا زندگی،
        راه درست ، راه خدا است
        - همان بندگی –
        یاد خدا، راضی به خواست او شدن - که خداست -
        در جهت عکس، فقط زحمت است .
        خواست تو گرعکس خدا باشدآن، خیلی کم است
        خواست خداوند ز تمامی جهان، برترست .
        این به سوای قدرت اوست - که او قاهرست -
        بهرهمینست که بگویندهمه :
        خواست ما ... پُرشده ازضعف وکمی ، زود تمام میشود،
        هرچه خدا خواست همان میشود
         
        بهمن بیدقی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۴:۴۴
        خندانک خندانک
        خندانک درود
        مانا باشید به مهر
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۴:۴۹
        درود بزرگوار
        توکل به خدا خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۲۳
        باسلام فراوان
        خواندم ولذت بردم
        خیلی زبیا سرودی بود
        درودبر اندیشه نابتان
        شاعر بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۱۳:۴۱
        با سلام به استاد گرامی
        من فقط شاگردی میکنم
        ممنون از لطف و محبتتون
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1