سه شنبه ۱۹ فروردين
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
... هنگام که دنیایم در گروِ یک بازدم است
بازدمی که در انتظار معشوق باز می مانَد
تا غزلی شوَد
غزلی که نیازمند یک " آه " گرم است و
چند اشک تمساح!
"دنیایی" سرد و آرمیده بر پشت راهواری
چموش و گریز پای
در ازدحام دنیا های قد و نیم قدی که
یک چشمشان تنگ است و چشمی
دیگر
خیره به دست های خالی و آویخته ام!
.
.
.
و من، به ریش دنیایی پر از رنگ و نفاق و آز؛
لبخند می زنم!
دنیایی که مردانش نقاب از چهره دریده و
زنانش سیاه پوش در انتظارِ مردی
به رنگ خون، آغوش گشوده اند!
.
.
.
پرده ی گوش هایم دیگر بدهکار هیچ
همهمه ای نیست
به جز آوازِ روح انگیزِ چاووش
چاووش بخوان...
چه خوش می خوانی!
بخوان...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سپاس که باز هستید و میسرایید.
مانا باشید به مهر