"یارب روا مدا ر که گدا معتبر شود"
"گر معتبر شود زِ خدا بی خبر شود "
کَس خصلتِ گدایی و ، طبعِ گدای داشت
افکار و ثروتش به جهان بی ثمر شود
دستِ طمع ، به سویِ همه می کند دراز
از آبرو گذشته کجا بی ضرر شود ؟؟
حرص و طمع ، به همر هِ خِسّت روان شوند
آتش ،ز خو و طینت او بی شرر شود؟؟
گر بر گزینی اش ، که دفاع از گدا کند
بی شّک ترحّمش به گدا بی ثمر شود
گر گویمش به تختِ قضاوت نشین کنون
پولی به کف نهند ، قضا ، بی اثر شود
گر خرقه یِ عبادت و، زهدی به تن کند
عابد ز دین برون شده و ، بی حضر شود
گر اعتبار شاه یابد و ، سلطان و،حکمران
خورشید تیر وتار گشته و ره بی قمر شود
بر مسندِ حکومتِ مردم ، نشانیش
آن قدر می کٌشد ، که زمین بی بشر شود
گو من متابعم !،تو مرا طا عتی بخواه
حکمش گدا یی است و، سخن، بی نظرشود
از او بخواه پرچمِ میهن ، فراز دار
او در دفاع ز میهن خود بی جگر شود
ای"مقتدا " تواضع گردن فرا نکوست
در هر گدا ، تواضعِ طبع ، بی اگر شود
موثر و زیبا بود