يکشنبه ۲۷ آبان
جنگ خندق شعری از حاج مهدی عاطف
از دفتر آیینی نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۰۵ شماره ثبت ۷۶۵۹۹
بازدید : ۱۱۹۰ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب حاج مهدی عاطف
|
به سال پنچ هجرت ماه شوال
قریش دلها پر از کین مال تا مال
پس از جنگ احد عدوی بی شرم
به طبل جنگ نو بنواختند گرم
ابو سفیان رئیس فتنه و شر
برای جمع نیرو زد به هر در
هزاران مرد جنگی و سه صد اسب
هزار اشتر که پیروزی کند کسب
به فرمان نبی و طرح سلمان
پس از یک ماه بگرفت کار سامان
چنان چون مسلمین با حفر خندق
به باد دادند طرح جند احمق
برای شهر هشت معبر نهادند
به هر معبر چهل تن را گماردند
سه روز پیش از ورود قوم بدنام
تمام کار خندق شد به اتمام
ابوسفیان چو آمد مات گردید
به سان تکه ای یخ آب گردید
بیست و پنج روز مدینه حصر می بود
برای خصم ره چاره نمی بود
عمر ابن عبدود با شش جنگجو
رساندند خویش را آنسوی اردو
دهان کف کرده از غیض و عداوت
بسی فریاد کرد آن بی سعادت
صدایم حبس شد از بس که گفتم
که هل من مبارز و کسی نجستم
نبی فرمود کس نیست از خیل مردان
که ساکت سازد این گرگ تیز دندان
ز ترس دلها رسیده در گلوگاه
ز خیل لشگر و طبل و دهل ها
همه ساکت به غیر از شاه مردان
علی گفت منم مرد این میدان
زره پوشید و بر سر خود بنهاد
نبی بوسید و در میدان فرستاد
چو گشت او رو به رو با عمر نا پاک
بگفت تو کیستی جنگجوی بی باک
بفرمود من علی ابن ابی طالب از آل هاشم
عدو گفت من و بابت بدیم دوستی دائم
نمی خواهم به دست من بمیری
علی فرمود ولی خواهم به دست من بمیری
عدو گفتا کنم سر نیزه بلندت
که تا بیند محمد ابن عمت
علی فرمود بنه حرف های گمراه
به حرفم گوش ده حرف کوتاه
بیار اسلام و برگرد از جنگ
و یا پیاده شو با هم کنیم جنگ
بگفت دو شرط اول ننگ است بر گرد
سوم را کرد قبول و اسب پی کرد
به یک ضربت یل بی مثل نستوه
یک پایش قطع نمود افتاد چون کوه
نشست بر سینه اش آن شاه مردان
که تا سازد جدا سر از تن آن
بگفت عریان مسازم،گفت مهم نیست
مرا با مال دنیا رغبتی نیست
تمام مال دنیا در ید ماست
چه حاجت گر زره بسیار زیباست
سرش از تن جدا کرد و بینداخت
ز خیل دشمنان هم آه برخاست
از این سو مسلمین کردند شادی
از آن سو کفر دچار گرد بادی
خداوند باد صرصر را فرستاد
تمام نقشه هاشان داد بر باد
ابوسفیان رئیس فتنه و ننگ
چو دید اینگونه اوضاعش شده تنگ
چادر ها کنده و دیک ها گشته وارون
شتر با اسبها ول در بیابون
چه بسیار از متاع را جا نهادند
به نسل و آل سفیان فحش دادند
بسی ثروت نصیب مسلمین شد
کمک های خدا عین الیقین شد
مسلمانها از این جنگ شاد گشتند
منافق را پر و بالش شکستند
ابو سفیان به خواری و عقب گرد
پراکنده شدند کفار چون گرد
هم اینت یا علی بس از شرافت
ضربتت بر تر از ثقلین تا روز قیامت
کج اندیشان بد بخت سیه روز
ز ره گم گشتگان دیروز و امروز
کی از خواب گران گردند بیدار
ز مستی و تعصب گردند هشیار
ولیکن شیعه هشیار و سرافراز
بود بر دین احمد همچو سرباز
|
نقدها و نظرات
|
درود ها نظر لطف شماست پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شورانگیز و زیبا بود
دستمریزاد
اجرتان با ساقی کوثر