درود و مهر استاد ارجمند
مهرتان را سپاس بزرگوارید ارادتمندم سایه تان مستدام چراغ عمرتان پرفروغ برایتان بهترین ها را آرزو دارم
سپاسگزارم بابت راهنمایی شما بزرگوار ویرایش نهایی تقدیم حضورتان میگردد :
تا کنون یک باغ عریان گشته و ویروانه را
دیده بودی بهر دستان تبر دیوانه را
باغ وقتی معرض تاراج دزدان می شود
بلبل و قمری در این بوستان پریشان می شود
باغبان در دشت شب گلهای خُردش را فروخت
یا درختان بلندش بر زمین گرم دوخت
ماه خجلان گشته ِ پشت ابرهای تیره رفت
مثل دلداری که صبر از چنته اش برچیده رفت
شیخ را برگو که بر سجاده کمتر ناله کن
جای پینه روی پیشانیت فکر چاره کن
باز هم مستضعفین غوطه ور در ناله ها
از کمر تا سر فرو رفتند در غم ناله ها
آنطرف هم مترفین و بستنی های طلا
غرق در دنیا و بر عشق و هوس ها مبتلا
این مسلمانی که مدت هاست مانده گوشه ای
بهر فرزندان ندارد ، چاره ی ره توشه ای
من نمیخواهم چنین این ملت افسرده را
ملتی اینسان غمین با روح های مرده را
کاش آقا یک نظر بر باغ ِ ویران می نمود
مهربانی و صفا بر باغ مهمان می نمود
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد