درودی دیگر
(می توانم، ناتوانم، ) شاعر هم میتواند وهم نمیتواند !!؟؟
(ساکتم، بی اوج پروازم
در کدامین سوی گم شد بال پروازم؟ )
باوجود روان بودن عدم همانگی
در قافیه آنرا تحت الشعاع داده از زیبایی آن کاسته یعنی« اوج »با «بال » هم قافیه نیستند
(من اسیرم،
بی هدف، بازیچه دست مسیرم)
بسیار خوب
(بی شور و شعف، در پیچ و خم جاده)
خارج از وزن
(گم شدم، من به دنبال مسیرم)
«من» اضافه است
نیز هم بازیچه دست مسیر وهم دنبال مسیر بون باهم در تناقضند
(بی دلم، دریایی از دردم،
شبم،تاریکم و سردم)
بسیارخوب
(گریه ام، دریاچه ی اشکم،
هبوطی بی سبب گشتم
از آرامش شدم خالی،
جویبار غصه ها جاری
برایم عشق میگویی؟هوایی پوچ و پوشالی)
بسیار خوب
(سوالاتی کهدر ذهنم مرتب میشود پیدا،
چو شب در انتهای روز، سوالاتی پر از تکرار
در این برزخ که آرامش شده برگی به دست باد،
به دنبال یقین رفتن، برایم سخت شد دشوار...)
بسیار خوب
(در این آشوب راهی نیست، تقلاهای در مرداب،
امید زنده ماندن را، دوچندان میکند دشوار....)
بسیار خوب
-----------
دراین مجال کم اینها به نظرم رسیدند
موفق باشید .
به شعر ناب خوش آمدید
سروده زیبایی را هدیه آوردید