سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پری کوچک

        شعری از

        مریم محمدصالحی

        از دفتر دریای تلخ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۸ ۲۳:۵۵ شماره ثبت ۷۲۹۷۹
          بازدید : ۴۱۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مریم محمدصالحی
        آخرین اشعار ناب مریم محمدصالحی

        وقتی که ظلمت
        سپیده ی صبح را
        سر می بُرید،
        خورشید،
        ابر های سیاه را
        به استهزا گرفت...
        وقتی که زمان زمهریر مهر شد،
        وقتی که خار ها مردم می شدند،
        وقتی که سیل خون جاری شد،
        و شکوه شهادتت به ابد پیوند خورد،
        آسمان،
        بی کرانه می گریید...
        وقتی که شقاوت حرمت احرام را شکست،
        جامه ی سبزین بر قامت سرو چاک چاک شد،
        و سرو 
        با ردای عشق ،
        پرواز کرد...
        راستی پیش از تو مگر سرو ها پر می کشیدند؟
        یا خاک بی کرانه مویه می کرد؟
        آری!
        وقتی که افسار شرم
        از هم گُسیخت،
        و باران فتنه می بارید،
        وقتی که بهشت،
        بی آنکه سه بهار را بیش تر نظاره گر باشد،
        پیش تر
        طعم شهادت را چشید،
        و آنگاه که ناپیدا کران در نگاه کوچکش تجلّی یافت،
        صدای سکوت،
        هفت آسمان را از هم شکافت،
        واین،
        داستانی واقعی،
        از سرنوشتِ یک پریِ کوچک شد...
        ای بهانه ی بودن!
        پری کوچک!
        وقتی که ناقوس ها به صدا در می آمدند،
        وقتی که ابر می غرّیید،
        شکوه شب گم شد
        و جهل ،
        غربت قلّاده را حس کرد...
        راستی بهشت کوچک!
        وقتی که سروت را سر می بُریدند،
        ناپیدا کران چگونه زمین را حقیر کرد؟
        پس خاک ، چگونه ملکوت شد؟
        دریغ!
        دریغا بهشت کوچک 
        دریغ، برای هوایی که در آن نفس کشیدی
        و برای مرگ !؛
        وقتی که تمام اجزای آن همه موریانه شدند و
        آرزو هایت را تکّه تکّه کردند
        دریغا بهشت کوچک،
        دریغ...
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۳۰ فروردين ۱۳۹۸ ۲۲:۵۴
        درود بانو
        بسیار زیبا بود خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        پنجشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۸ ۰۷:۲۵
        درودتان بانو
        زیباااااا
        خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        پنجشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۸ ۰۹:۰۰
        سلام بانوی عزیزم
        درودتان زیبا وقشنگ سروده اید
        موفق باشیدودرپناه خدای مهربان
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۳۰ فروردين ۱۳۹۸ ۱۴:۰۶
        درود بر شما.... خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۳۰ فروردين ۱۳۹۸ ۲۱:۴۳
        درود خانم محمدصالحی گرامی خندانک
        دریای دلتون آرام خندانک
        حمیدنوری(احمد)
        يکشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۰:۴۲
        درود بانوی گرامی
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0