مرا به حال خود رها نکن
من که در تک تک لحظه هایم ، افکارم
و پرواز رویا هایم
نقش یاد تو را ترانه میکنم
کاش میدانستم کجایی
کجای این تو در توی بی پایان
کاش مسیر یکطرفه نبود
آوار پل های پشت سر
کاش فرار را پایانی بود
چشمان بسته به نور
کاش آسمان آبی بود
ابر های سیاه و دل خون
کاش و کاش و هزاران ای کاش
ریاضت تنهایی را با تو قسمت میکنم
مهمانی واژه ها را بپذیر
رخت کهنه باورم عوض شدنی نیست
تلاشت را میستایم
دستم را بگیر
نجات را برایم تعریف دوباره کن
پیوند دوباره نور و تاریکی
بوسه سرد شاخه و برگ
پرواز ماهی از تنگ بلور
شکست زمان به دست زمان
رویش عشق در دل عاشق
تولد یک لحظه ناب
و در یک آن
رنگ می بازد این همه شکوه تکراری
شاعر گرامی همه ی ما شاعران جوان با سبک ها و قالب های مختلفی هستیم که احساس هایمان را با زبان قلم به کاغذ می آوریم نقد همانطور که موجب موفقیت میشود می تواند باعث دلزدگی هم بشود سروده ی شما زیباست موفق و پایدار باشید
درست میفرمایین . من چون تازه شروع به نوشتن کردم نظرات دوستان به پیشرفتم حتما کمک میکنه و خودم رو آماده کردم که هر چیزی بشنوم ممنون از شما و وقتی که گذاشتین
درود بر شما.
بر خلاف نوشته ی قبلی...
به نظر من،گنگ و نا مفهوم بود ،و حس پریشانی درش نهفته بود.به عنوان یک خواننده معمولی،متوجه نشدم که نویسنده،قصد انتقال کدام حس،پیام ،...یا بازسازی چه خاطره یا ترسیم کدام تصویر رو در ذهن داشته.البته جسارت من رو ببخشید...
مانا باشید.
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.