« خون شهيد »
ضامن1 آيات حق ، خون شهيدان بُوَد
جوشش خونش از آن مايه ي ايمان بُوَد
خون شهيدان ما ، در ره قرآن بريخت
ضامن خون شهيد ، صاحب قرآن بُوَد
خون شهيدان ما بس كه، در ايران بريخت
سر به سر ايران ما ، لاله ي گلگون بُوَد
وصف شهيدان دين ، قادر سبحان بگفت
دين مسلمانـي از قادر سبحان بُوَد
حمزه اول شهيد ،همره پيغمبر(ص) است
همره اولاد آن ، خيل2 شهيدان بُوَد
حزب حسيني (ع) چرا شد به ره حق شهيد
زآنكه حسين (ع) از وفا همره جانان بُوَد
جنگ يزيد و حسين مركز اين مذهب است
مذهب ما پاكي اش بر همه انسان بُوَد
واي بر آن لعنتي ، كُشت حسين(ع) رسول
ظلم كجا ، اينچنين در همه دوران بُوَد
حزب خميني چو آن حزب حسيني (ع) شده
هديه ي راه حقش ، جسم و سر جان بُوَد
حزب خميني(ره) بـبين،رو به شهادت رَوَند
چونكه خميني(ره) به جا ،رهبر ايمان بُوَد
پيرو راه علي (ع) ، ملت ايراني است
آنكه به محراب حق ، چشم شهيدان بُوَد
در دهه ي روز فجر3، صبح سعادت رسيد
صبح سعادت در اين ، ملت ايران بُوَد
حمله ي آن روز فجر ، فتح بزرگي شده
حمله ي جنگ آوران ، فاتح ميدان بُوَد
فجر به معناي صبح ، در لغت پارسـا
فتح در آن صبح فجر ، كار دليران بُوَد
سرخي خون شهيد ، شعشعه زد در افق
كز افق صبح فجر ، فتح مسلمان بُوَد
نام گذاري فجر ، حرف كدام عالم است
از اثر حرف آن ، پيـر جمـاران بُوَد
اين دهه ي فجراز آن رأي خميني به پاست
پايگه دين حق ، خون شهيـدان بُوَد
رأي فجاهت گران ، قابل فرمان نـبود
رأي خميني(ره) بجاست، قابل فرمان بُوَد
قامت رزمندگان ، نخل شجاعت شده
در تك و تازي جنگ ، فارس ميدان بُوَد
حرف خميني بجاست ،تيغ زبانش درست
بهـر دو چشم عـدو خار مغيلان4 بُوَد
سـرو شهادت بُوَد ، قامـت رزمنده هـا
همت آنهـا به دين ، در ره يـزدان5 بُوَد
از خطـر دشمنـان ، تـرس نـدارد ابـد
باك نـدارد شهيـد ، گر خطرش جان بُوَد
كي بتوان روبهان، حمله به شيـران كننـد
جرأت شيـران نـر ، در بچه شيران بُوَد
بعثي صدام شـوم ، حمله نـمودن به مـا
وز خطر حمله شان ، خود كه پشيمان بُوَد
ابلقيان1 را بگو ، حملـه به ايـران مـكن
ملـت ايـران مـا ، نسـل نريـمان2 بُوَد
هاتف غيب اين ندا داد و بگفت اين سخن
حمـله به ايـرانيـان، كار لعيـنان بُوَد
تجربه كردم من اين حرف كه گفتم به تو
دشمـن ايـرانيـان ، مايل نيـران3 بُوَد
فطرت انسان پاك ، دشمن انسان نـبود
دشمـن هر آدمـي ، فطرت ديوان بُوَد
دانش ايرانيـان تجربه كرده است و گفت :
حفظ و حمايت ز دين، بر همه عنوان بُوَد
شيعه ي نام علي(ع) زبده ترين مسلم است
در همه ي مسلميـن ، شيعه مسلمان بُوَد
آن علـي(ع) اول كه بود ، پيـرو راه خـدا
جمـله شهيـدان مـا ، پيـرو بر آن بُوَد
هر كه به آل علي(ع) ، جور و جفايي نمود
آب زقوم4 خورد و جزء زقلتـون5 بُوَد
علي(ع) هميشه در جهان،طراز امر حق بُوَد
علي(ع) به امر و نهي حق، طراز امتحان بُوَد
ملك سليمان بجاست حد و حدودش كجاست
مملكت ما چو آن ، ملك سليمان بُوَد
نام فريدون كه هست ، ملك فريدون كجاست
شرق بُوَد تا به غرب ، ملك فريدون بُوَد
حرف خدا صاف وپاك از دغل عريان شده
تيغ بر بُرنده كيست ، گاه كه عريان بُوَد
حرف مسلمان از آن حرف خداوندي است
منطق اسـلام ما از همـه افـزون بُوَد
بررسي حرف حق ،كار عوامي كه نيست
معنـي و فـهميدنـش كار نديمـان بُوَد
تير تظلـم كه خـورد بر سر مظلوم هـا
لـرزه ي آن تا سـر گنبـد گـردان6 بُوَد
كيفر ظلم و جفا ، گر چه خدا مي دهـد
از نظر هر عوام ، مخفـي و پنهان بُوَد
حرف معمـاي حـق ، از نظـر عارفـان
از ره معنـاي خود ، در ره عرفـان بُوَد
قامـت رزمنـدگان ، قابل تمجيـد7 شـد
بـر سـر فرمـان حق ، قابـل قربـان بُوَد
حكمـت حق گـرشود، شامل رزمنده هـا
ليـك سـر حكمتـش ، دسـت طبيبان بُوَد
حكمـت حق مي بُود در همه مخلوق آن
نِي كه ز فهميدنـش بر همه آسـان بُوَد
در همه ي روز وشب، وِرد8 زبان من است
سوي سقـر جاي آن ، دشمن ايران بُوَد
كاش نصيب تو بود، اجر9 شهادت حسن
چونكه ز الطاف حق ، اجر فراوان بُوَد
٭٭٭
1- كفيل- تاوان دار 2- گروه- تبار 3- روشني- سپيدي 4- نوعي درخت - خسك 5- خداوند
1- دو رنگ – سياه و سفيد 2- جدِ رستم زال 3- دوزخ - آتشها 4- درختي در جهنم 5- درختي تلخ زهردار
6 – گردون 7- مدح و ستايش 8- دعا – چيزي كه دايم بر زبان است 9- پاداش – مزد
بسیار زیبا و شورانگیز بود
یاد شهدا گرامی
راهشان پر روهرو باد