يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زهرا داودی (داناک)
آخرین اشعار ناب زهرا داودی (داناک)
|
- به ره عشق مرا جز غم ومحنت نرسید
- از همه صوت خوشش بر دل من, ناله رسید
- زلف دلبر بلند باشد و رویش گلگون
- دست من کوته ازین عشوه گر پر افسون
- هر شبم تا به سحر, غرق سوز است وگداز
- گویی با من نشود صبح, بدین سان دمساز
- روح وجانم همه از حزن بسوزد هردم
- تا چو شمع آب شود بر نفس ه آتش غم
- به دل اندوه وتباهی بود و خون به جگر
- که مرا دیده نبیند به جهان حال دگر
- این چه دردیست به عالم که نشست بر آدم
- چو فرو رفت نفس, جان بدر آید دردم
- هر که با پای خود افتد به دام نظرش
- ثمری نیز نیابی چو کنی بر حذرش
- از در هستی برونت کند و ملک وجود
- که ندانی به کجایی وچو دانیم چه سود..
|
نقدها و نظرات
|
سپاس استاد استکی ارجمند...🌷🌷 | |
|
سپاسگزارم مهربانو ..برقرارباشید🌷🌷 | |
|
سپاس از مهر وهمراهی شما مهربانوی عزیز..🌷🌷 | |
|
درودبرشما بزرگوار..سپاسگزارم 🌷🌷 | |
|
سپاسگزارم بزرگوار از همراهیتان 🌷🌷 | |
|
سپاس از مهر بی پایان شما ...برقرار باشید..🌷🌷 | |
|
هزاران درود برشما بزرگوار ..سپاسگزارم 🌷🌷 | |
|
درود بانو یوسفی عزیزم ..پاینده باشید بزرگوار 🌷🌷 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.