بنام نگارگرعشق........................
.................................................
کـاش می شـد،عشق را، اِنکـارکـرد
یـاکـه ، باورهــای خود ، بَردارکـرد
کـاش می شــد، تـاکـه جـادارد دِلــی
ذرّه ذرهّ ، معــــــــرفت اَنبـــارکـرد
کاش می شدبوسه زَدبردستِ دوست
بارهــــا وبارهــــــــا، تکـــرار کـرد
کــاش می شـــد ، بـانوایی دلنشـــین
هـربـه غفلت خُفتــه را،بیـــدارکـرد
فـارغ از، خیـــلِ حسودان یک شــبی
همــدلی، بـامست وبا،هُشـــیارکـرد
هرکجــایی ، مَحفــلِ اُنسی بپــاست
کـاش می شـد ،خــالی از،اَغیارکـرد
زیرِ چتــرســایبـــــانــی ، درکویـــر
کـاش می شــد، همــدلی باخـارکـرد
کاش می شـد، چشمه ای باشی خُنک
تشـنه را،ســـیراب در،کُهسـارکـرد
کـاش می شــد،درمیـانِ خنـــده هــا
یادی از، دلهــــای مـاتمــــدار کـرد
بی کـــه باشــد، خجلتــی ازاین وآن
کـاش می شــد،گریه در،اَنظـارکـرد
کـاش می شـدروزه بگرفت ازدروغ
باصــداقت کـــاش هم،اِفــطارکــرد
ســــینه ی پُـرتـاول از،نـامَـــردُمـی
کـاش بـا، لبـخنـــده ای تیـــمارکـرد
کـاش می شـــد،گـاه گــاهی خلوتـی
باخـــدای خویش ، براِقــــرارکــرد
برســرِدارو،چنـــان منصـورکــاش
جسـتجو ،ازخـــانه ی دلــــدار کـرد
کاش می شد درغـزل هم صحبت از
خـــانـه هـــای ، بی درو دیوار کـرد
کـاش می شــد،هردهــانی یاوه گفت
بوسـه هــا زد،تـا زِ بَـد،بیـــزار کـرد
تا بیـاســاینـد کـــاش ، ازجورِ گـُـــل
بلبــــلان را، مُهــربَر، منـــقار کـرد
کـاش می شـد، ازبرای حفظِ ســـرو
برتَبـرداران، گهــ،ــی اخــطار کـرد
شـاعـری ، شــاید هنــر بـاشــد ولـی
کاش می شـد، نفسِ خودراخوارکـرد
کــاش می شــد، همچــنان دیوانگــان
بی محـابـا، حرفِ دل، اِظـــهار کـرد
کـاش می شــد ، والیــان را هم گهـی
باکمـی حـرفِ حسـاب ، اِنـذار کـرد
بی تکبّــر، یک نگــاهـــی کـــــاش بَر
مَردُمـــانِ، کـوچـــه و، بـازار کـرد
دیوِ زشتِ کیـنه هـارا، کــاش کـاش
بـاطنــــابِ دوســـتی، بر دار کــرد
کـاش می شــد ،این دلِ (دیوانـه) را
طوق برگـــردن زدو ، افســار کـرد
.................................................
رمضان 92(دیوانه)
بسیار زیبا و دلنشین بود
از خوانش آن مسرور شدم
تندرست و خرم باشید