از خواب های خسته ی این دُختِ بندری
تا نقطه. خطّ ِ فاصله _ رؤیای ِدیگری
یک تا هزار فاصله خود را نشانده ای
یک تا هزار جاذبه بیرون نمی پَری
از پابه پایِ سلفیِ بلوارِ ساحلی
از عطرهای ول شده از چادری زری
از خنده ی فلافل و سمبوسه های شاد
از این هوای تند و زمستانِ سرسری
از بیتِ « نورِ باده برافروزِ ...» حافظ و
از جادِه های رد شده در فالِ آخری
از زرق و برق ریخته در دامنِ خلیج
بی اعتنا گذشته و حظّی نمی بری
از کافه ها که پُر شده بندر پس از غروب
با چای دنج ساحلِی اش آشناتری
امشب که دردِ اسکله را پرسه می زنی
لی لی ،قدم بکش که به دنیا بیاوری
در خاله بازِی ام که تو را شعر می کند
همبازِی ای به لهجه ی همزادِ مادری
گازی بُکُن دوبارَه ،مَوا وا کِلِت بَشُم
پا بَش دلی دلی بگه، امشو بِلِت بَشُم
هر چی شَوا بَشِت ،مِه مَوا بعدَ بِل کشی
هف سنگهَ توو دلُم بِرِیُ بِختِه جا بَشی
تو گرگِ گلّه ای ،به چه ناگِفتِنی به مِه
میشِت مه اُم ، بُدو ،بِگِرُم ،توو دلت بگِه
گازی تَمُم اَبوتُ ، دِگه از تو ضَفتَ اَبُم
اُ سنگ ِکوچِکو ،اَ چِشِت دوراَکفتَ اَبُم
بندَر ،دو نقطه ،رو به تو وُ خطّ ِ فاصله
- « توو خواب ،من ببوسه تو رو ماه کامله »
تا پا شوی دوباره شبی از سکوت من
هی، های هایِ دائم و سوزِ فلوتِ من
پیوندِ رنگ سبزه ی من با تو در جنون
شریانِ رگ به رگ ،رگِ من با تو گرم خون
مظنونِ جمله هایِ تب آلود و «حیف» و «کاش»
پایانِ بیت های عطش واره ام تو باش
#سارا_سلماسی
۹۷/۱۰/۱۲
برگردان بیت های بومی:
۱_ دوباره بازی کن من میخوام همراهت باشم،پاشو دلی دلی بگو (اصطلاحی که برای شروع بازی و یارکشی می گویند)امشب من میخوام یار بازی باشم.
۲_هر چی میخواد بشه،بشه ،من میخوام بعد از یارکشی ، تو هفت سنگ توی دلم بهتر جا بگیری.
۳_ تو گرگ گله هستی ،پس چرا منو نمی گیری ،من میش هستم بیا منو تو بغلت بگیر.
۴_ بازی که تموم شد باز من از تو پنهان میشم، همون کوچکی که از چشمات دور افتاده میشم
بسیار زیبا و جالب بود