سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        دخترِ همسَیَه

        شعری از

        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو

        از دفتر گل و بلبل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ آذر ۱۳۹۷ ۰۶:۰۲ شماره ثبت ۶۹۸۸۶
          بازدید : ۴۷۸۵   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب رضا زمانیان قوژدی خلو دخو

        صدای ارسالی شاعر:
        دخترِ همسَیَه
        دختر همسایه
        دخترِ همسَیَه خِیْ او لاخِ مویِش مُورْ بُکُشت
        دختر همسایه با آن تار مویش مرا کشت
        او دو چِشمِیْ بَدُمی، تِفتونِ رویِش مُور بُکُشت
        آن دو چشمان بادامی، گردی صورتش مرا کشت
        طُرفَه و خوش‌هیکل و خوش ساق و سُمب و خوش‌ اَدا
          خوشگل و خوش هیکل و خوش پَر و پا و خوش رفتار
        طاقِ ابرو، چینِ مو، قُرِّ  گُلویِش مُور بُکُشت
        کمان ابرو، چین مو و برآمدگی زیر گلویش مرا کشت
        چِش وَکِندَه مثلِ کوگِ راه مِرَفت دی  کوچِه‌ باغ
        چشم دریده(بی حیا) مثل یک کبک راه می رفت در این کوچه باغ
        سِلِّۀ انگور و انجیر و هلویِش مُور بُکُشت
        سبد انگور و انجیر و هلویش مرا کشت
        او به‌جِی اُو، هَمِّۀ کوچَه‌رْ گُلُو پَشو مِکِرد
        او بجای آب پاشی، کوچه را گلاب پاشی می کرد
        چون خودِش گُل بو، بُرارجو، عطر و بویِش مُور بُکُشت
        چون خودش گل بود برادر جان، عطر و بویش مرا کشت
        وَختِ راه رِفتَن هَمِه‌شْ خُورْ تُو مِدا او بی‌حَیا
        موقع راه رفتن، همه اش خود را تاب می داد آن بی حیا
        وَختِ نِقَّلی مِکِردِش گفت‌وگویِش مُورْ بُکُشت
        وقت هم حرف می زد، گفت و گویش  مرا کشت
        گاهِ اخمِیش بو، دِ رو هم، گاه نِکِّش پِخ مِکی
        گاهی اخم هایش در هم بود و گاه عصبانی بود (فک هایش را به هم می فشرد)
        ای ادا اطوارِش و ای خُلق و خویِش مُور بُکُشت
        این ادا اطوار و این خلق و خویش مرا کشت
        کوزِه‌یِ داشتِش، مِرَف تا اُو کُنِدْ از حوضِ نُو
        کوزه ای در دست داشت و می رفت تا آن را از انبار حوض نو(مکان تاریخی)آب کند
        اُو مُخاردِش، کُل‌کُلِ کِلِّۀ سِوویِش مُور بُکُشت
        آب می خورد و صدای قُل قُلِ سر سبویش مرا کشت
        تا که سوکَّستِ زِدُم وَر جِغ شِد او بی معرفت
        بمحض این که ناخنک (سُک)  زدم، آن بی معرفت شروع به داد و بیداد کرد
        قیل و قال و سِر صدا و های و هویِش مُور بُکُشت
        قیل و قال و سر و صدا و های و هویش مرا کشت
        وَر سِرُم رِختَن به اَندِ کُشتَه قومِی  ناکِسِش
        بر سرم ریختند به قصد کشتنم، فامیل های ناکس اش
        بابِیِش حرفِ نِداش، بابا کِلویِش مُور بُکُشت
        پدرش حرفی نداشت، پدربزرگش مرا کشت
        یَگ عمویِ ناکِسِ داشتِش ازو چَقوکِشا
        یک عمویی داششت که از آن چاقو کش های معروف بود
        چُنگِ سِربالِیْ سِبیلایِ عمویِش مُور بُکُشت
        نوک رو به بالای سبیل های عمویش مرا کشت
        خَلِۀ داشتِش که عیْناً مَدِر فولادْ زره
        خاله ای داشت که عینا مادر فولاد زره بود
        لَفچ و لُنجِ جِشتِش و چِشمی اَلویِش مُور بُکُشت
        لب و لوچۀ زشتش و چشمان آلبالو (گیلاسش) (تا به تا، لوچ، کلاج) مرا کشت
        دَه شِبوش وَِر دَقِّ کِلّه‌ی خَلویِش قُرّوک شده
        ده تا شپش بخاطر لیز بودن سر دایی اش کش پاره شدند(توصیف طاس بودن سرش)
        چیز جیشت خِیْ کِلِّه‌یْ مثل کِدویِش مُور بُکُشت
        آدم زشت(دشنام) با آن کلّۀ مثل کدویش مرا کشت
        زِن پِیَرِ داشتِش از او پَچِه وِر مَلیدِه‌ها
        یک زن بابا داشت که از آن پاچه ور مالیده ها بود(همیشه آمادۀ دعوا بود)
        مَدِرِ شِلَّتِه‌یِش خِی او هَوویِش مُور بُکُشت
        مادر شَلّاته(سلیته)اش با آن هوویش مرا کشت
        عَمِّه‌یِش دو کوچه مِس مُور وِر چِنار بالا کُنه
        عمه اش در آن کوچه می خواست مرا ازچناربالا کند(کنایه از فشار بسیار وسخت گیری زیاد)
        جَغّ و وَقِّی عَمِّه‌یِ دِندوبخویِش مُور بُکُشت
        جیغ و داد عمّۀ عصبانی اش مرا کشت
        نعلِ کِوشِ خوهِرِش وَر طاقِ اَبرویُم نِشست
        کف کفش خواهرش به بالای ابرویم اصابت کرد
        غُرغُرِی مَدِربزرگِ پشت کمویِش مُور بُکُشت
        غُر غُرهای مادر بزرگش که پشتش کمانی(خم)بود مرا کشت
        یَک رِفِیقِ داشْت بِرارِش وَر هَمِه‌یْ آشا، نُخود
        برادرش یک دوستی داشت که نخود همۀ آش ها بود
        یارِ چِرشاخ‌بادِ نامردِ دورویِش مُور بُکُشت
        این رفیق دورو که از هر طرف که باد بیاید چارشاخ می زند، مرا کشت
        شانسِ مُور بینی که چَپّونِش به سَرْ دعوا رَسی
        شانس مرا ببین که چوپان شان موقع دعوا سر رسید
        چُوِّ چَپّونی کُلُفتِ بُزچَرویِش مُور بُکُشت
        چوب کلفت چوپانی و بز چرانی اش مرا کشت
        نَمْدَنِستُم دخترِ هَمسَیَه نِمزَدُم دِرَه
        نمی دانستم که دختر همسایه نامزد هم دارد
        او نُغُرچی و شُلِبِّستیِ شویِش مُور بُکُشت
        آن تو دهنی ها و با پشت دست به صورت زدن های شوهرش مرا کشت
        خِی لِقَد، بِن‌گِردِنی، سِرچُنگ و کوش و نخچُلک
        با لگد، پَس گردنی، تیپا و کفش و نیشگون(گرفتن)
        از بغل، از پُشتِ سر، از روبه‌رویِش مُور بُکُشت
        از پهلو، از پشت سر و از روبرو مرا کشت(ند)
        بی‌گُذَر وَر اُو زِدُم، حالُم خِجَلَت‌ مُردَه‌یُم
        بیگدار به آب زدم( بی احتیاطی کردم) و حالا هم از شرمندگی مرده ام
        قوم و خویش غربتِ بی‌آبرویش مور بُکُشت
        قوم و خویش کولی وبی آبرویش مرا کشت(ند)
        مثلِ دُزدِ نَبِلَد بِنگَر دِ کَهدو بی‌کَسُم
        مانند دزدان نابلد به کاهدان زده ام، ببین که اینجا تنها گیر افتاده ام
        طَعنِۀ همسَیِۀ پیر و جِوویِش مُور بُکُشت
        طعنۀ همسایه های پیر و جوانش مرا کشت
        خِی هَمِه‌ی تِپ خورْدِنا وازکَم دِلُم تُپ تُپ دِرَه
        با  همۀ کتک خوردن هایم باز هم دلم در سینه تند تند می طپد
        دوری اِش واز مور وَتَسون، آرزویِش مور بِکُشت
        (چون) دوری اش باز کبابم کرد، آرزویش مرا کشت
        نَقلِ مو فیاض شِدَه نُقلِ کِلومِ مِردُما
        داستان من فیاض؛ نقل مجالس مردمان شده
        خِی هَمی دِردا مِسَزُم، گو مَگویِش مور بِکُشت
        با همۀ این دردها می سازم، بگو مگویش مرا کشت
        #اسفندیار_فیاضی
        یلدا بر همۀ عزیزان مبارک
         #رضا_زمانیان_قوژدی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۷:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        شنبه ۸ دی ۱۳۹۷ ۰۲:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        سپاس
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۵۹
        درود بزرگوار
        غمگين و زيبا بود خندانک خندانک خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        شنبه ۸ دی ۱۳۹۷ ۰۲:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        درودها استاد استکی عزیز.
        متشکرم.
        بیشتر طنزه تا غمگین.
        لطف کردین.
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۵:۱۲
        درود استاد
        اول سپاس بابت ایت شعر زیبا
        و بیشتر سپاس بابت ترجمه شعر زیباتون
        خیلی خوبه دوستانی که به زبانهای مختلف مینویسن ترجمه کنن خندانک خندانک خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۸:۰۲
        درود بر شما بانوی ادیب.
        کاملا صحیح می فرمایید.
        متاسفانه امرزه بعضی لهجه ها در خود منطقه ای که زاده شده، غریب و مهجور افتاده اند و باید برای احیای آنها فکری کرد.
        یکی از راه هایی که به ذهن ناقص حقیر رسید این است که شاهکارهای اساتید بزرگ را با بر گردان فارسی اش بنویسیم.
        امید که مثمر ثمر واقع گردد.
        موفق باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۷:۰۳
        این شعر چه لهجه ای بود ؟
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۸:۳۵
        سلام
        لهجۀ شیرین گنابادی در جنوبی ترین نقطۀ خراسان رضوی.
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۸:۳۷
        ممنون
        گفتم به گوشم اشناست
        کبری یوسفی
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۷:۵۲
        خخخ
        سلام بزرگوار
        چه زیبا وقشنگ سروده اید
        خواندم لذت بردم
        درودهاااااا برشما
        شاد شدم الهی همیشه شاد باشی
        درپناه حق خندانک خندانک خندانک
        قلمت به خوش خندانک خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۳:۰۳
        سلام بر شما بزرگوار
        زنده باشن استاد فیاضی بزرگوار که چنین شاهکاری خلق کرده اند.بنده فقط افتخار نشرش رو دارم.
        زنده باشید. خندانک
        ارسال پاسخ
        فائزه ناظر
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۱۸:۰۲
        سلامو درود
        احسنت خیلی زیبا بود خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۳:۰۴
        خندانک
        درود بر شما بانوی گرامی.
        متشکرم
        ارسال پاسخ
        مجید شیاسی  مجید
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۲۷
        سلام درود برشما
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۱۶
        درودها استاد شیاسی بزرگوار
        ممنون از حضورتون و ابراز لطفتون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۰۵
        درودتان جناب قوژدی خلو دخو عزیز
        بسیار زیباااااااااا و دلنشین
        خندانک خندانک خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۳:۰۵
        درود استاد شوکران بزرگوار.
        ممنونم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی صادقی مود
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۱۲
        درود جناب زمانیان ارجمند
        خیلی قشنگ بود آفرین خندانک
        زبان و لهجه خیلی به خراسان جنوبی بیرجند نزدیک بود. یک قسمت از شعر در فایل صوتی اجرا نشده بود. به قلم جناب فیاضی و صدای شما بود یا بالعکس؟
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۳:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما استاد صادقی مود، عزیز دلم
        متشکرم از دقت نظرتون.
        بله لهجه بیرجند و قائن و گناباد و تربت و کاشمر تقریبا یکی است.
        شعر سرودۀ استاد فیاضی و اجرای ناشناس است.
        من فقط افتخار انتشارش رو دارم.
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        فتانه خزاعی ( دلدیدار )
        چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۳۳
        دست مریزاد جناب زمانیان گرامیخندانک خندانک خندانک خندانک
        احسنت به دغدغه، تعهد و ابتکار عملتان در ترجمه ی لهجه ها خندانک خندانک خندانک و چقدر زیبا و دلنشین ترجمه کرده اید خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ۰۶:۵۳
        سلام بر بانو خزاعی گرامی. متشکرم از محبتتون. زنده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ۱۲:۱۰
        درود و عرض ادب

        زیبا و شیوا سروده ای از شما خواندم
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
        جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷ ۰۶:۵۷
        سلام و درود بر شما جناب فلاحی بزرگوار.
        از حسن نظرتون ممنونم ولی این شعر زیبا را استاد فیاضی سروده اند.
        بنده فقط ترحمه کردم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5